نوع مقاله : مقاله پژوهشی
نویسندگان
1 دانشیار گروه علوم تربیتی، دانشکده علوم انسانی و اجتماعی، دانشگاه مازندران، بابلسر
2 استادیار گروه علوم تربیتی، دانشکده علوم انسانی و اجتماعی، دانشگاه مازندران
3 کارشناسی ارشد برنامهریزی درسی، دانشگاه مازندران
چکیده
کلیدواژهها
عنوان مقاله [English]
نویسندگان [English]
امروزه در مورد عملکرد کلاس درس در مدرسه پرسشهای زیادی مطرح میشوند؛ از جمله: چرا با وجود این همه فناوری که رد پای آنها را در هر خانه، کوچه و بازار، و شهر و جامعه میبینیم، هنوز کلاسهای درس ما رنگ و بوی 40 سال قبل را دارند؟ چرا وقتی نسلهای گذشته برای یادآوری خاطرات خود سری به کلاسهای درسشان میزنند، باز همان شرایطی را میبینند که در دوران تحصیل خود دیدهاند؟ و چرا اتاقهای درس ما را به روی هر چه تغییر بستهاند؟ (مصطفینژاد، 1393). در تحول جدیدی که در آموزش جهانی روی داده و فناوری جدید به آن کمک کرده، اساس بر آن بوده است که آموزش محتوا؛ که در مدارس ما بسیار بیشتر از دو عنصر دیگر (ارتباط و کنجکاوی) مورد تاکید است، به خارج از کلاس منتقل شود یادگیرنده محتوای کلاس را در خارج از کلاس بیاموزد و این کار به ممد ویدیوهایی انجام شود که محتوای درس را از طریق اینترنت، سیدی یا حافظهی فلش در اختیار دانش آموز قرار دهد (عطاران،1393). امروزه کلاس معکوس به عنوان یک مولفه کلیدی یادگیری ترکیبی، علاقه زیاد پژوهشگران و مربیان را بر انگیخته است (افسینا و سولوژینکف ،2015). این تغییر روند که در کلاس اتفاق میافتد، موجب می-شود که تدریس از طریق گفتار معلم به خارج از کلاس منتقل شود و بحث و گفتگو و فعالیت به کلاس بیاید. این در آموزش و پرورش جدید به «یادگیری معکوس» موسوم است و این کلاس به کلاس «معکوس یا وارونه». بنا به پیش بینی صاحب نظران، یکی از مباحثی که در سالهای آینده آموزش و پرورش جهانی را به خود جلب خواهد کرد، یادگیری معکوس است (عطارن،1393). گذار به رویکرد معکوس نه تنها برای معلمان بلکه برای دانشآموزان، اولیا و مدیران مدرسه نیز تحول بزرگی است. رویکرد معکوس سبب میشود تا راه جدیدی در تدریس و یادگیری گشوده شود. دیگر کلاس جایی برای آموزش سطحی و منفعل نیست. در عوض، محیطی فعال و تعاملی است. که همه دانشآموزان میتوانند حمایت خاص خود را دریافت کنند. و مسولیت یادگیری خودشان را بپذیرند. داشتن کلاسی به واقع دانشآموز محور، مستلزم زمان، درک و تجربه است.
برگمن و سمز(1396)، به چالش کشیدن دانش آمو.زان برای اینکه عمیق تر فکر کنند، و بین مفاهیم ارتباط برقرار نمایند را از جمله مزایای رویکرد معکوس ذکر می کنند.
آموزش معکوس با تاکید بر رویکردهای دانشآموز محور، مشارکتی، و رویکردهایی که باعث ایجاد محیطی دمکراتیک و آزاد برای دانشآموزان میشود به ایجاد احساس تعلق به مدرسه و افزایش انگیزه یادگیری منتهی می شود. در همین رابطه تحقیقات انجام شده (یو و همکاران،2008؛ مک نیلی و همکاران،2002؛ موریسون، 2003؛ پیری و همکاران، 1397؛ استوارت و پاترسون ،2007)حکایت از آن دارد؛ دانشآموزی که احساس تعلق به مدرسه داشته باشد خود را در فعالیتهای مدرسه سهیم و متعهد میداند و همین امر باعث افزایش انگیزهی پیشرفت در دانشآموز در جهت رسیدن به اهداف مورد نظر مدرسه میشود. همچنین برخورداری از این احساس باعث بهبود پیشرفت تحصیلی دانش آموزان میشود. مشارکت در فعالیتهای مدرسه دارای تأثیر برروی یادگیری دانش آموزان و همچنین انگیزه ی دانش آموزان میباشد.
با توجه به مباحثی که به آن پرداخته شد، سوال اساسی و محوری که در این پژوهش مطرح میشود عبارت است از اینکه اجرای رویکرد کلاس معکوس تا چه اندازه بر یادگیری، احساس تعلق، انگیزش و خود تنظیمی دانش آموزان دوره ابتدایی در مقایسه با رویکرد سنتی میتواند موثر باشد؟
روش پژوهش حاضر از نظر ماهیت در زمره تحقیقات شبه آزمایشی قرار دارد زیرا رابطه علت و معلولی متغیر را می سنجد. طرح تحقیق بصورت گروه کنترل و آزمایش بهمراه پیش آزمون و پس آزمون می باشد. به طوریکه در دو گروه آزمایش و کنترل دربین دانش آموزان پایه ششم ابتدایی بصورت پیش آزمون و پس آزمون متغیر تحقیق مورد سنجش قرار گرفتند. جامعه این پژوهش، کلیه دانش آموزان پایه ششم دوره ابتدایی شهر بابلسر به تعداد1450نفر می باشد. نمونه گیری با توجه به روش پژوهش از میان مدارسی که در طرح تدریس تخصصی شرکت کرده اند انجام شد. بطوری که ابتدا دو مدرسه انتخاب شدندسپس از پایه ششم هر مدرسه در گروه کنترل 30 نفر و در گروه آزمایش نیز 30 نفر از دانش آموزان همتا سازی شدند. پس از مشخص شدن گروه ها آزمون پیشرفت تحصیلی برای سنجش دروس علوم و ریاضی، از طرح پیش آزمون و پس آزمون استفاده گردید.
همچنین برای تعیین تاثیر اجرای رویکرد کلاس معکوس (متغیر مستقل) برمتغیر وابسته یادگیری از پرسشنامه انگیزه یادگیری توان، چین و شی که در سال 2005 طراحی شده است، استفاده گردید.
برای سنجش احساس تعلق به مدرسه از پرسشنامه "بری،بتی و وات" (2005) و سنجش انگیزش پیشرفت از پرسشنامه "واینر" استفاده گردید. روایی پرسشنامه احساس تعلق به مدرسه با نظر متخصصان و پایایی آن نیز با استفاده از ضریب آلفای کرونباخ882/. برآورد گردید. پرسشنامه انگیزش پیشرفت واینر نیز بر اساس گزارش سازنده، از روایی محتوایی و ثبات درونی بر خوردار است. و برای برآورد روایی ملاکی آن همبستگی نمرههای پیشرفت تحصیلی و نمرههای انگیزه پیشرفت را محاسبه و معادل 16/0 گزارش دادند که از نظر آماری معنادار است و ضریب ملاکی قابل قبولی را نشان می دهد و همچنین در رابطه با پایایی ابزار، ضریب اعتبار این آزمون با استفاده از روش آلفای کرونباخ برآورد و معادل 51/0گزارش شده که نشان دهنده اعتبار نسبی آن است. روند اجرای پژوهش به این شکل بود که روش معکوس به عنوان متغییر مداخله گر در گروه آزمایش اجرا گردید. به این ترتیب که محتوای آموزشی در قالب (فیلم،بسته آموزشی،بازی،انیمیشن و...)قبل از تدریس در اختیار دانش آموزان قرار می گرفت و در کلاس دانش آموزان در قالب گروه های کوچک به بحث، پرسش و پاسخ و انجام آزمایش می پرداختند و تجربیات خود را به اشتراک می گذاشتند.سپس در پایان به عنوان پس آزمون ،مجددا پرسشنامه احساس تعلق در هر دو گروه توزیع شد.
برای تعیین تاثیر اجرای رویکرد کلاس معکوس (متغیر مستقل) بر متغییر وابسته خود تنظیمی از پرسشنامه استاندارد شده ی "خود تنظیمی بوفارد"که حاوی 14 سوال بوده و توسط بوفارد و همکاران درسال1995طراحی شده است، استفاده شد.
یافتهها نشان دادکه رویکرد کلاس معکوس بر متغییر پیشرفت تحصیلی علوم( با مقدار f=0.00) و ریاضی( با مقدار f=0.010) تاثیر معناداری داشته است. در رابطه با انگیزه یادگیری علی رغم تاثیر معنا دار در برخی مولفههای انگیزه یادگیری، اما به طور کلی(مقدار f=0.554 ) رویکرد کلاس معکوس در انگیزه یادگیری علوم و ریاضی موثر نبوده است، اما استفاده از رویکرد کلاس معکوس در مقایسه با رویکرد سنتی بر متغیرهای احساس تعلق، انگیزش و خودتنظیمی تاثیر مثبت داشته است.
.
کلیدواژهها [English]