نوع مقاله : مقاله پژوهشی
نویسندگان
1 علوم تربیتی، علوم انسانی و اجتماعی، دانشگاه مازندران، بابلسر
2 دانشگاه مازندران
3 دانشجو
چکیده
کلیدواژهها
مقدمه و بیان مسئله
رشد کمی نظام آموزش عالی در سال های اخیر زمینه ساز کم توجهی به مساله کیفیت و ارزیابی اثربخشی در دانشگاه ها شده است، به نحوی که فراگیر شدن و گسترش نظام آموزش عالی حساسیت ذینفعان را نسبت به کیفیت آن دوچندان کرده است (Ghanbari, Soltanzade; 2017). دانشگاه ها از طریق راهبردهای ارزیابی قادر به تامین رضایت دانشجویان و کنشگران در سطح جامعه و دیگر نهادهای ذینفع می باشند. بی تردید ارزشیابی اثربخشی تدریس اساتید از موثرترین راه ها برای تضمین کیفیت و شرط اساسی روند ارتقای کیفیت مستمر در نظام آموزشی است (Bowen, 2013). عبارت تدریس اثربخش در آموزش عالی یک مفهوم بحث برانگیز و دارای تعاریف متعددی است (Carnell, 2017). تدریس اثربخش، در یک تعریف گسترده، به معنای تدریسی گرایشمند و هدفمند بوده و بر دانشجویان و یادگیری آنها متمرکز است (Devlin , 2010). در ورای این تعریف، یک فرضیه اساسی وجود دارد که شامل دو جزء کاملا پذیرفته شده در خصوص تدریس دانشگاهی است: اول اینکه تدریس نیاز به مجموعهای از مهارتها و اصول مشخص دارد که توسط تحقیقات صورت گرفته شناسایی شدهاند (Liaghatdar & et al. 2013, Shabani, 2003). دوم اینکه تدریس دانشگاهی اثربخش تمامی الزامات متن و بستری را که در آن قرار میگیرد، برطرف میکند Wiers-Jenssen, Stensaker, Grogaard, 2016)). تدریس اثربخش آموزش عالی با ارتقای فرصت های یادگیری اثربخش برای دانشجویان تعریف میشود (and et al, 2018 Gruber). از مهمترین عوامل آموزشی در دانشگاهها، اعضای هیأت علمی و به تعبیری کادر آموزشی هستند. اهمیت و نقش نیروی انسانی کارآمد و متخصص در امر آموزش بر کسی پوشیده نیست، چون تربیت نیروی انسانی ماهر مورد نیاز جامعه بدست آنها سپرده میشود. به همین دلیل توجه به کم و کیف اعضای هیأت علمی و شناسایی مسائل مربوط به آنان دارای اهمیت ویژهای است. روش تدریس یکی از مسائل مهم مربوط به اعضای هیأت علمی است، چون به وسیله آنان انتخاب و بکار گرفته میشود، بنابراین آنان علاوه بر داشتن خصوصیاتی نظیر شخصیت برجسته، علاقه و ایمان به کار، باید از روشهای اثربخشی آن آگاه باشند. از طرفی تأمین اعضای هیات علمی در آموزش عالی به اجرای برنامههای آموزشی وسیع نیاز دارد و همواره دانشگاه ها بخشی از احتیاجات سالانه خود را از طریق مدرسان مدعو برآورده می کنند. این ویژگیها بر مشکلات و دشواریهای کیفی برنامههای آموزشی دانشگاهها میافزاید.
امروزه در تمام دانشگاههای جهان به کیفیت تدریس و یادگیری توجه زیادی میشود (Devlin, 2007). همچنین تضمین تدریس اثربخش و نشان دادن آن اثر بخشی نیز در دانشگاهها اهمیت زیادی دارد(Devlin, & Samarawickrema, 2010). گرچه اصطلاح تدریس در متون علوم تربیتی مفهومی آشنا به نظر میرسد، ولی بیشتر مدرسان و مجریان برنامههای درسی بندرت با معنی و ماهیت درست آن آشنایی دارند. برداشتهای مختلف مدرسان از مفهوم تدریس میتواند در نگرش آنان نسبت به یادگیرندگان و نحوه کار کردن با آنها تاثیر مثبت یا منفی بر جای گذارد(Shabani, 2011).
اثربخشی کلی تدریس هر مدرس دانشگاه، در پرتو تقابل میان معیارهای کلی شامل طراحی تدریس، اجرای آموزش، مدیریت کلاس درس، روابط انسانی، ارزشیابی و ویژگیهای شخصیتی مطلوب، سنجیده و تعیین میشود (Bowen, 2013).
پدیدۀ تدریس و مؤلفههای اثربخشی آن از جمله موضوعاتی است که از گذشته تا به امروز جزو دغدغههای اساسی پژوهشگران و نظریه پردازان تعلیم و تربیت در سرتاسر جهان بوده است. مطالعۀ تدریس در دو سطح آموزش عمومی و آموزش عالی تأمل برانگیز است. « تدریس اثربخش در آموزش عالی به طور گستردهای معطوف به دانشجویان و یادگیری آنهاست. برای رسیدن به این هدف به دو اصل اساسی توجه شده است. اول اینکه تدریس نیازمند یک مجموعه از مهارتها و رویههای خاص است که توسط پژوهشهایی شناسایی شدهاند و دوم آن که تدریس باید بتواند به نیازهای بافت و زمینۀ خاص توجه داشته باشد» (Devlin, & Samarawickrema, 2010).
تدریس اثربخش در آموزش عالی یک مفهوم بحث برانگیز است (SkelTon, 2004) که دارای تعاریف متعددی نیز میباشد. تا کنون با بهرهگیری از انواع دیدگاهها، اقدامات فراوانی برای تشخیص ویژگیها و خصوصیات تدریس اثربخش صورت گرفته است که م شامل اقدامات کمی و هم کیفی بوده است. برای مثال از نقطه نظرات انضباطی (Mc millan, 2007) گرفته تا دیدگاهها و نقطه نظرات خود دانشجویان (Vulcano, 2007)، اما متاسفانه همچنان هیچ تعریف آکادمیک مشخص و پذیرفته شدهای در خصوص تدریس دانشگاهی اثربخش ارائه نشده است (2000، Johnson Paulsen, 2002؛ Trigwell, 2001)
تدریس اثربخش، در یک تعریف گستردهتر، به معنای تدریسی است که گرایشمند و هدفمند بوده و بر دانش آموزان و یادگیری آنها متمرکز است. در ورای این فرضیه اساسی، دو جزء کاملا پذیرفته شده در خصوص تدریس دانشگاهی اثربخش به چشم میخورد: اول اینکه این تدریس نیاز به مجموعهای از مهارتها و اصول مشخص دارد که توسط تحقیقات صورت گرفته شناسایی شدهاند (Penny, 2003) و دوم اینکه تدریس دانشگاهی اثربخش تمامی الزامات متن و بستری را که در آن قرار میگیرد، برطرف میکند (Devlin, 2007). در ادبیات نظری موجود در خصوص تعداد ابعاد مهارتها و اصول تدریس شایسته مقاطع آموزش عالی تنوع زیادی به چشم میخورد (Devlin, 2007). سه اندیشمند به نامهای سیمهی، باراک و هاتیوا (, 2001 (Hativa, Barak, Simhi چهار بعد این نوع تدریس را پیشنهاد میدهند: علاقه، شفافیت، سازماندهی و جو مثبت کلاس درس. البته لازم به ذکر است که پیچیدگی مهارتها و اصول مورد نیاز برای هر کدام از سطوح تدریس دانشگاهی تنها با این چهار بعد پیشنهادی کاملا پوشش داده نمیشود. به علاوه، تفاوت میان شفافیت و سازماندهی به راحتی قابل تشخیص نیست و به نظر میرسد که بین چهارمین بعد یعنی جو مثبت کلاس درس و سایر ابعاد پیشنهادی هم پوشانی دیده میشود (Devlin, 2007).
معلمان برتر آنهایی هستند که میدانند چطور دانش آموزان خود را برانگیزند، چطور مفاهیم را به آنها انتقال دهند و چطور برای غلبه بر مشکلات یادگیری به آنها یاری دهند. اگر چه مباحث گفته شده منطقی و معمول است اما بنظر میرسد اظهارات این اندیشمند به طور کامل گستره مهارتها و اصول مورد نیاز برای تدریس اثربخش در دانشگاه را در بر نمیگیرد (Devlin, 2007). با این حال، دلوین عوامل ضروری و حیاتی دانش انضباطی را نیز در اظهارات خود اضافه میکند، البته این دانش جزء مهارت یا اصول تدریس شایسته نیست اما تصدیق و شایستگی را هر چند به مقدار کم به عنوان پایه و اساسی برای مهارتها و اصول اثربخش بیان میکند.
برخی خصوصیات بر عملکرد معلم متمرکز هستند در حالیکه بقیه بر نیازهای یادگیری دانشآموزان و خروجی آنها تأکید بیشتری دارند و در نهایت، این نتیجهگیری حاصل شد قطعا هیچ دیدگاه روشن و مداومی در خصوص آنچه کیفیت را، در سطح دانشگاهی، در تدریس و یادگیری معین میسازد، وجود ندارد (Kember, Ma and Macnaugh, 2006).
با عنایت به این که عقاید و انتظارات دانشجویان و ارائه بازخورد به ایشان می تواند به عنوان یک ابزار قابل قبول در جهت ارزیابی کیفیت مراکز آموزشی در نظر گرفته شود (& et al, 2018; Gruber)، اهمیت ارزیابی اثربخشی فعالیت های یاددهی و یادگیری استادان از دیدگاه دانشجویان روشن می شود. در زﻣﻴﻨﻪ ویژگی های تدریس اﺛﺮﺑﺨﺶ ﺗﺤﻘﻴﻘﺎت ﻣﺘﻌﺪدی ﺻﻮرت ﮔﺮﻓﺘﻪ اﺳـﺖ ﻛـﻪ ﻣﺆﻟﻔﻪﻫﺎﻳﻲ ﭼـﻮن ﺗﻤﺎس ﺑﻴﺸﺘﺮ ﺑـﺎ داﻧﺸﺠﻮ، ارﺗﺒﺎط ﺗﺸﻮﻳﻖﻛﻨﻨﺪه، ﺳﺎزﻣﺎندﻫﻲ ﺧـﻮب ﻓﻌﺎﻟﻴﺖﻫﺎ، اﺣﺘﺮام ﺑﻪ داﻧﺸﺠﻮﻳﺎن، وﻳﮋﮔﻲﻫﺎی ﺷﺨﺼﻲ و ارﺗﺒﺎط ﺑﻴﻦ ﻓﺮدی از ﺟﻤﻠﻪ وﻳﮋﮔﻲﻫﺎی ﻣﻬﻢ در اﺛﺮﺑﺨﺸﻲ ﺗﺪرﻳﺲ ﻳﻚ اﺳﺘﺎد ﺧـﻮب ﺑﻴﺎن ﺷﺪه اﺳﺖ (Maroofi and et al, 2014). ﻧﺘﺎﻳﺞ ﺗﺤﻘﻴﻘﺎت Asgari and Madjub Madatb (2013) ﺣـﺎﻛﻲ از آن اﺳـﺖ ﻛـﻪ از دﻳـﺪ داﻧﺸـﺠﻮﻳﺎن ﻣﻬﻢﺗـﺮﻳﻦ وﻳﮋﮔﻲﻫﺎی ﺗﺪرﻳﺲ اﺛﺮﺑﺨﺶ ﺷﺨﺼﻴﺖ ﻓـﺮدی و داﻧـﺶ ﭘﮋوﻫـﻲ استادان اﺳﺖ و ﺑﻴﻦ وﻳﮋﮔﻲﻫﺎی ﻓﺮدی داﻧﺸﺠﻮﻳﺎن
ﺑﺎ دﻳﺪﮔﺎه آﻧﺎن درﺑـﺎره ﻣﺆﻟﻔﻪﻫﺎی ﺗﺪرﻳﺲ اﺛﺮﺑﺨﺶ ارﺗﺒﺎط ﻣﻌﻨﺎداری وﺟﻮد ﻧﺪارد. Delello, McWhorter, Marmion (2018) با پژوهشی تحت عنوان درک بهره وری اعضای هیات علمی در آموزش عالی دریافتند اعضای هیات علمی تمام وقت در طول هفته وقت بسیار بیشتری را نسبت به مدرسان مدعو برای دانشجویان صرف می کنند و به فعالیت های تدریس و یادگیری اهمیت بیشتری می دهند (Delello, McWhorter, Marmion, 2018).
Basque Country, Sikorski and Savil, . (2018)گزارش کردند که دانشجویان نسبت به اثربخشی تدریس اعضای هیات علمی در مولفه های حفظ شخصیت دانشجو، تشویق و دانشپژوهی دیدگاه مثبتی دارند و بین دانشجویان با رشته های مختلف تحصیلی تفاوت معنی داری وجود نداشته است IN Digby at al, 2006)). در مطالعه (2018) Mazloomi and et al نشان داده شد که از دید دانشجویان علوم پزشکی، توانایی برقراری ارتباط، داشتن تجربه تدریس، انتقادپذیری، خلاقیت، ارائه مطلب، نظم منطقی و تدریس به زبان ساده از مهمترین ویژگیهای یک استاد خوب است. Skelton در پژوهشی با عنوان« بررسی عوامل مرتبط با تدریس» در دانشگاهی در آمریکا انجام داد که3500 دانشجو را به عنوان نمونه انتخاب و نظرات 126 عضو هیأت علمی را در این رابطه جمع آوری نمود. نتایج آنها نشان داد بین ادراک دانشجویان و اعضای هیات علمی رشته های مختلف در مواردی مانند 1- مواد آموزشی واضح 2- میزان و کیفیت پاسخگویی استاد به پرسش های دانشجویان 3- برخورد مؤدبانه استاد با دانشجو 4- داشتن رفتار حرفهای- داشتن تسلط بر موضوع درس 6- داشتن انتظارات بالا؛ تفاوت وجود دارد. آنها همچنین دریافتند که بین رشته های مختلف تحصیلی، جنسیت دانشجویان با دیدگاه شان درباره اثربخشی تدریس تفاوت وجود دارد (Skelton, 2004). در مطالعهای دیگر در دانشگاه علوم پزشکی سمنان، (Maarofi and et a, 2014) نشان دادند تسلط استاد به مطالب درس و خوش اخلاقی، اعتماد به نفس، قدرت بیان، تلاش در تفهیم مطالب، شخصیت، جدید بودن مطالب در ارزشیابی اساتید از جمله مهمترین عوامل تاثیرگذار بر اثربخشی تدریس بوده است. اثربخشی کار یک مدرس در مقیاس وسیعی به صلاحیت فنی یا تبحر در موضوع تدریس، مهارت شغلی و صلاحیت فردی او بستگی دارد. اثربخشی کلی تدریس هر مدرس دانشگاه، در پرتو تقابل میان معیارهای کلی شامل طراحی تدریس، اجرای آموزش، مدیریت کلاس درس، روابط انسانی، ارزشیابی و ویژگیهای شخصیتی مطلوب، سنجیده و تعیین میشود. Bagheri (2008) در پژوهش خود نشان داد که بین معلمان جذب شده از نهضت سواد آموزی و مراکز تربیت معلم و آموزش عالی در ایجاد جو عاطفی مثبت در کلاس تفاوت معناداری وجود ندارد ولی معلمان معلمان جذب شده از مراکز تربیت معلم و آموزش عالی آشنایی بیشتری با روشها و مهارتهای تدریس داشتند. با عنایت به موارد فوق این مطالعه به این سؤال میپردازد که اثربخشی تدریس اعضای هیات علمی و مدرسان مدعو از دیدگاه دانشجویان رشته های مختلف تحصیلی دانشگاه مازندران چگونه است و چه تفاوتی با هم دارند؟ انتظار می رود در پایان پژوهش با شناسایی و درک وضع موجود ارزیابی اثربخشی در بین اعضای هیات علمی و مدرسان مدعو بتوان راهکارهایی جهت بهبود به مسئولان ارائه کرد.
پژوهش حاضر از نظر هدف کاربردی و از نظر نحوه گردآوری دادهها توصیفی از نوع پیمایشی میباشد. جامعه آماری پژوهش حاضر شامل (684) نفر از دانشجویان (ترم ششم، هفتم، هشتم و نهم) دانشگاه مازندران بود که با استفاده از روش نمونهگیری خوشهای سه مرحلهای 242 نفر انتخاب شد. بدین صورت که ابتدا از بین 12 دانشکده 4 دانشکده به صورت تصادفی انتخاب شدند. در مرحله دوم از هر 4 دانشکده دو گروه به صورت تصادفی انتخاب شدند. سپس از هر گروه دو کلاس، ترم ششم، هفتم، هشتم و نهم به صورت تصادفی انتخاب شدند. برای جمعآوری اطلاعات در این پژوهش از پرسشنامه محقق ساخته مؤلفههای تدریس اثربخش استفاده شده است. این پرسشنامه دارای 30 گویه و شامل پنج خرده مقیاس حفظ شخصیت دانشجو و احترام (5 گویه)، حس مسئولیت پذیری و وجدان کاری(9 گویه)، قدرت ارتباط (5 گویه)، دانشپژوهی(5 گویه) و شخصیت فردی (6 گویه) میباشد. شیوه نمرهگذاری بر اساس مقیاس پنج درجهای لیکرت با وزنهای 1 (خیلی کم) تا 5 (خیلی زیاد) میباشد. به منظور تعیین روایی محتوایی ابزار پژوهش از نظرات 3 نفر از استادان رشته مطالعات برنامه درسی و 2 نفر از استادان سنجش و اندازهگیری استفاده شد. پایایی ابزار با استفاده از روش آلفای کرونباخ 74/0محاسبه گردید. که نشانگر پایائی در سطح بالا میباشد. برای تحلیل دادهها از روشهای آمار توصیفی (میانگین و انحراف استاندارد ) و آمار استنباطی (آزمون تی مستقل، تحلیل واریانس و آزمون دانکن) استفاده شد. تحلیل ها به وسیله نرم افزارهای SPSS22 انجام شد.
یافته های پژوهش
به منظور بررسی نرمال بودن توزیع متغیرها از آزمون شاپیرو-ویلک استفاده شد. سطح معناداری مشاهده شده برای همه متغیرها بیشتر از 05/0 بود که به معنای برقراری مفروضه نرمال بودن توزیع است. میانگین مولفه های تدریس اثربخش با استفاده از آزمون t برای گروه های مستقل مقایسه شد که نتایج آن در جدول 1 آورده شده است. نتیحه آزمون t برای مقایسه نظر دانشجویان در مورد اعضای هیات علمی و مدعو نشان داد که دانش پژوهی اعضای هیات علمی بیشتر از مدرسان مدعو است (004/2=t، 05/0>P). از نظر دانشجویان دانشگاه مازندران حفظ شخصیت، حس مسئولیت، قدرت ارتباط و شخصیت فردی اعضای هیات علمی و مدرسان مدعو تفاوت معناداری ندارد.
جدول 1. آزمون t مستقل برای مقایسه میانگین مولفههای تدریس اثربخش در بین اعضای هیات علمی و مدرسان مدعو
سطح معناداری |
درجه آزادی |
t |
انحراف از معیار |
میانگین |
گروه |
|
310/0 |
282 |
017/1- |
667/0 |
2.77 |
1 |
حفظ شخصیت |
601/0 |
2.82 |
2 |
||||
600/0 |
482 |
525/0- |
520/0 |
2.76 |
1 |
حس مسئولیت |
556/0 |
2.79 |
2 |
||||
397/0 |
482 |
848/0 |
610/0 |
2.80 |
1 |
قدرت ارتباط |
067/0 |
2.75 |
2 |
||||
046/0 |
482 |
004/2 |
672/0 |
2.63 |
1 |
دانش پژوهی |
644/0 |
2.51 |
2 |
||||
352/0 |
482 |
933/0- |
561/0 |
2.76 |
1 |
شخصیت فردی |
639/0 |
2.81 |
2 |
نمره تدریس اثربخش به صورت نمره کل پرسشنامه محاسبه شد. برای بررسی و تجزیه و تحلیل تفاوت میانگین تدریس اثربخش از نظر دانشجویان رشتههای تحصیلی مختلف از آزمون تحلیل واریانس یک طرفه یا آنوا استفاده شد که نتایج آن در جدول 2 آورده شده است. مقدار 077/6=F و سطح معناداری آن کمتر از 05/0 است که نشان می دهد میانگین تدریس اثربخش برای رشته های مختلف از نظر آماری تفاوت معناداری دارد.
جدول 2. جدول معنی داری و تفاوت میانگین تدریس اثربخش در میان رشته های تحصیلی مختلف
سطح معنی داری |
مقدار F |
میانگین مربعات |
درجه آزادی |
مجموع مربعات |
|
001/0 |
077/6 |
922/0 |
7 |
451/6 |
اختلاف بین گروهها |
|
|
152/0 |
476 |
180/72 |
اختلاف درون گروهی |
|
|
|
483 |
630/78 |
جمع کل |
جدول 3 نتایج آزمون تعقیبی دانکن را نشان می دهد. میانگین تدریس اثربخش از نظر دانشجویان رشته های زیست شناسی، علوم تربیتی، شهر سازی، معماری، فقه و حقوق، الهیات و روانشناسی در یک زیر مجموعه هماهنگ قرار گرفته که به معنای یکسان بودن میانگین این سه رشته است. در زیر گروه دوم الهیات، روانشناسی و فیزیک قرار دارند که به معنای یکسان بودن میانگین تدریس اثربخش برای این سه رشته است. بر اساس دو زیرگروه میتوان گفت تدریس اثربخش اساتید رشته فیزیک به طور معناداری از رشته های زیست شناسی، علوم تربیتی، شهرسازی، فقه و حقوق، و معماری بیشتر است.
جدول 3. آزمون تعقیبی دانکن برای مقایسه میانگین ها
زیرمجموعه برای آلفا = 0.05 |
تعداد |
رشته تحصیلی |
|
2 |
1 |
||
- |
2.63 |
80 |
زیست شناسی |
- |
2.63 |
72 |
علوم تربیتی |
- |
2.64 |
56 |
شهرسازی |
- |
2.71 |
40 |
معماری |
- |
2.75 |
48 |
فقه و حقوق |
2.81 |
2.81 |
58 |
الهیات |
2.81 |
2.81 |
78 |
روانشناسی |
2.99 |
- |
52 |
فیزیک |
200/0 |
185/0 |
|
سطح معنی داری |
جدول 4. نتیجه آزمون فریدمن برای اولویتبندی مولفههای اثر بخش اساتید هیات علمی
تعداد |
کای دو محاسبهشده |
درجه آزادی |
سطح معنیداری |
نتیجه آزمون |
242 |
414/17 |
4 |
002/0 |
رد فرض صفر |
برای رتبه بندی مولفه های تدریس اثربخش در اساتید هیات علمی از آزمون فریدمن استفاده شد. نتایج جدول نشان میدهد که با توجه به اینکه سطح معنیداری محاسبه شده کمتر از 05/0 میباشد، بنابراین فرض صفر رد میگردد. این نتیجه به معنای این است که حداقل یک زوج از رتبههای میانگین اثرگذاری مؤلفههای شاخصهای مؤلفه اثر بخش برای اساتید رسمی تفاوت معنیداری با یکدیگر دارند.
جدول 5. رتبه بندی مؤلفه های اثرگذار در مؤلفه های اثر بخش اساتید هیات علمی
رتبهبندی اثرگذاری |
رتبه میانگین |
رتبه |
قدرت ارتباط |
3.20 |
1 |
حس مسئولیت پذیری |
3.08 |
2 |
حفظ شخصیت دانشجو |
3.05 |
3 |
شخصیت فردی |
3.01 |
4 |
دانش پژوهی |
2.66 |
5 |
همانگونه که درجدول 5 نشان داده شده است متغیرهای مؤلفه قدرت ارتباط با میانگینهای 2/3 و مؤلفه حس مسئولیتپذیری با میانگین 08/3 به ترتیب در رتبههای اول و دوم قرارگرفتهاند. همچنین مؤلفه حفظ شخصیت دانشجو با میانگین05/3 در رتبه سوم و مؤلفه شخصیت فردی با میانگین 01/3 و مؤلفه دانشپژوهی با میانگین 66/2 در رتبه آخر قرارگرفته است.
بحث و نتیجه گیری
پژوهش درباره اثربخشی تدریس اعضای هیات علمی و همینطور مدرسان مدعو دانشگاه ها از جمله مهمترین مسائلی است که از یک سو بازخورد مناسب برای تجزیه و تحلیل مسائل آموزشی، تصمیم گیری های اساسی و برنامه ریزی راهبردی در اختیار مسئولان و دست اندرکاران آموزش عالی قرار می دهد و از سوی دیگر اعضای هیات علمی و مدرسان مدعو با آگاهی از کیفیت عملکرد خود در جریان تدریس قادر خواهند بود به اصلاح شیوه ها و روش های آموزشی و در نتیجه، افزایش کیفیت تدریس خود بپردازند. پژوهش حاضر با هدف ارزشیابی اثربخشی تدریس اعضای هیات علمی و مدرسان مدعو دانشگاه مازندران در چهار دانشکده (علوم پایه، علوم انسانی، هنر و معماری و الهیات) با هشت رشته تحصیلی (زیست شناسی، علوم تربیتی، روانشناسی، شهرسازی، معماری، فقه و حقوق، الهیات و فیزیک) انجام گرفت. نتایج به دست آمده در پاسخ به سؤالات اول تا پنجم پژوهش نشان داد که در مولفه حس مسئولیت پذیری تفاوت معنیداری بین دو گروه وجود ندارد و هر دو گروه نسبت به آنچه از آنها خواسته میشود مسئولیت پذیرند. یافتههای حاصل در زمینه توانایی ارتباط و شخصیت فردی نشان داد تفاوت معنیداری بین دو گروه وجود ندارد و هر دو گروه سعی میکنند توجه دانشجویان را بخوبی جلب کنند و تجربیات خود را به شکل جذابی ارائه دهند. نتایج حاصل از مؤلفه دانشپژوهی نشان دهنده تفاوت بود، بدین معنا که اعضای هیات علمی، پژوهش محوری را در تدریس دنبال می کردند، ولی مدرسان مدعو عملکرد ضعیفتری در زمینه مؤلفه دانشپژوهی دارند. همینطور نتایج حاصل از مؤلفه حفظ شخصیت دانشجو، نشان دهنده تفاوت بین دو گروه بود بدین صورت که مدرسان مدعو نسبت به حفظ شخصیت دانشجویان، علاقه بیشتری نشان میدهند. نتیجه دیگر، اولویتبندی مؤلفههای تدریس اثربخش بین دو گروه مورد مطالعه بود. نتایج نشان داد مؤلفه قدرت ارتباط و حس مسئولیتپذیری در بین اعضای هیات علمی به ترتیب در رتبههای اول و دوم و مؤلفه حفظ شخصیت دانشجو، شخصیت فردی و مؤلفه دانشپژوهی در رتبه های بعدی قرار گرفته است. اولویتبندی مؤلفههای تدریس اثربخش مدرسان مدعو نشان داد متغیرهای حفظ شخصیت دانشجو و شخصیت فردی به ترتیب در رتبههای اول و دوم و قدرت ارتباط، مؤلفه حس مسئولیتپذیری و دانشپژوهی در رتبه های بعدی قرار گرفته است. نتیجه مقایسه رشته های تحصیلی نیز نشان داد اختلاف بین گروه ها معنادار است و اثربخشی تدریس در دانشکده های مختلف ببدین گونه گزارش شده است؛ دانشجویان رشته های تحصیلی زیست شناسی و علوم تربیتی کمترین اثربخشی تدریس و دانشجویان رشته های شهرسازی، فقه و حقوق، الهیات، روانشناسی و فیزیک میانگین های بالاتری را در اثربخشی تدریس گزارش کرده اند.
مطالعاتی که تا کنون در خصوص ارزشیابی اثربخشی تدریس در دانشگاه ها انجام شده نتایج متناقضی را به دست آورده است. نتایج پژوهش با یافته های باسکیست، سیکورسکی و ساویل (Buskist, Sikorski, Buckley, and Saville 2002 in Digby et al, 2006) همخوانی دارد. همچنین نتایج پژوهش حاضر با نتایج تحقیقات سلیمی و رمضانی (Salimi and Ramezani, 2015)، دللو و همکاران (Delello, McWhorter, Marmion, 2018). عسگری و محجوب (Asgari and Mahjob, 2010)، معروفی و همکاران (Maroofi and et al, 1386)، مظلومی و همکاران (Mazloomi and et al, 1387) و ستاری (Satari, 2013) همسو می باشد.
تلاش در جهت بهبود کیفیت و اثربخشی آموزشی اعضای هیات علمی بایستی به عنوان یکی از اهداف اصلی مورد توجه موسسات و نظام های آموزش عالی قرار گیرد و برای دستیابی به آن باید سازوکارهای مناسبی را در جهت بهبود آن مورد توجه قرار گیرد. بدون تردید ارزشیابی اثربخشی تدریس یکی از مهمترین و گسترده ترین مباحث در فعالیت های پژوهشی دانشگاه ها است. اصلاح نظام آموزشی در دانشگاه ها و پی ریزی فعالیت های آموزشی بر اساس تحقیقات از جمله نتایجی هستند که بستگی به ارزشیابی اثربخشی تدریس دارند. با درک این مفهوم، در راستای نتایج به دست آمده می توان بیان کرد که بررسی روندهای آموزشی در رشته های مختلف تحصیلی در دانشگاه نشان می دهد که آموزش عالی در زمینه توسعه عملکرد آموزشی اعضای هیات علمی و مدرسان مدعو نیاز مبرم به تصمیم گیری های جدی دارد. دانشگاه باید جهت بهسازی نیروها و منابع انسانی خود و انطباق آنها با روش های جدید و کسب رضایت دانشجویان تلاش بیشتری انجام دهد. به نظر می رسد ساخت یک رویکرد منظم و تشکیل کانونی جهت ارزیابی اثربخشی تدریس اساتید بویژه در رشته ها و دانشکده های مختلف گامی موثر برای افزایش کیفیت آموزش باشد. به طور کلی یافته های این پژوهش علاوه بر آگاهی بخشی نسبت به وضعیت موجود می تواند در جهت برنامه ریزی نحوه جذب اساتید مدعو و عضو هیات علمی برای مسئولین مفید واقع شود و همینطور در بازخورد به اعضای هیات علمی و مدرسان مدعو دانشگاه موثر باشد. از محدودیت های پژوهش حاضر می توان به انتخاب اعضای نمونه در بین یک دانشگاه و چهار دانشکده نام برد. علاوه بر این اثربخشی تدریس در هر دانشگاه به علت تنوع در رشته های تحصیلی، تعداد دانشجویان و حتی قدمت دانشگاه متفاوت است. بنابراین تعمیم یافته های این پژوهش به دانشگاه های دیگر با محدودیت مواجه است. لذا توصیه می شود در هر دانشگاهی چنین پژوهشی انجام شود و سپس به الگویی جهت همه دانشگاه های کشور رسید. همچنین پیشنهاد می شود پژوهشگران دیگر به سایر مولفه های اثربخشی تدریس که در این پژوهش مورد نظر قرار نگرفت بپردازند و با شناخت آنها دیدی جامع تر و کاربردی به مسئولان و برنامه ریزان دانشگاه ارائه کنند تا آنها بتوانند با آگاهی لازم برنامه ها و طرح های مناسب برای تقویت اثربخشی تدریس ارائه کنند.