نوع مقاله : مقاله پژوهشی
نویسندگان
1 دانشگاه تبریز
2 ریاست دانشکده علوم تربیتی و روانشناسی
3 هیات علمی/ دانشگاه تبریز
4 تبریز
چکیده
کلیدواژهها
مقدمه و بیان مسئله
نظامهای آموزشی بهعنوان بارزترین نمود سرمایهگذاری نیروی انسانی در زمینه شکوفایی نقشی اصلی در جامعه بر عهده دارد (Unesco, 1999) از سوی دیگر، یکی از عناصر مطرح در این راستا، برنامههای درسی هستند. بدون تردید، آنها نقش کلیدی و مهمی در نظام آموزشی ایفاء میکنند (Vajargah et al., 2007). بهعبارتیدیگر، برنامههای درسی بهعنوان قلب نظام آموزشی بهشمار میروند و مهمترین ابزار و عناصر تحقق بخشیدن به اهداف و رسالتهای کلی نظام آموزشی نیز هستند (Fathi Vajargah et al., 2009) ویژگی جامعه سالم و توسعهیافته، صرفاً به داشتن موقعیت جغرافیایی خوب و معادن گوناگون و منابع مالی نیست، بلکه جامعۀ سالم و توسعهیافته، جامعهای است که نظام تعلیموتربیت پویا، بانشاط، زنده و متـرقی دارد (Mohammadi, Kaykha and Alipour, 2016)؛ بنابراین آموزش دوره ابتدایی در حکم مبنا و اصل همه آموزشها مطرح است و در واقع سنگ زیربنای نظام آموزشی بهشمار میآید؛ ازاینرو توجه به این دوره و برنامههای درسی آن از اهمیتی ویژه برخوردار است (Gavazi, 2008) رشد روزافزون تکنولوژی و تغییرات سریع جامعه، تقاضاهای مختلفی از برنامه درسی به همراه داشته است. مربیان درصورتیکه این مسئله را نادیده انگارند و به پویایی اجتماعی که در آن زندگی میکنند توجهی ننمایند، خود و برنامههایشان را به خطر انداختهاند. امروزه تقاضا برای برنامههایی است که نهتنها دربرگیرنده بازتابهای اجتماعی باشند، بلکه مجرایی برای مشارکت افراد را فراهم آورند (Ornesten and Hunkins, 2008). در برنامهریزی درسی، فرایند طرح و اجرای برنامهها تا حد زیادی نیازمند کاربست یافتههای روانشناسی است. اهداف و محتوای برنامه درسی باید با توجه به میزان رشد ذهنی یادگیرندگان و نیز با توجه به تواناییها و محدودیتهای افراد و متناسب با تفاوتهای فردی باشد. ازاینرو، توجه به تفاوتهای فردی و تجارب، انگیزهها، علائق، نیازها و نگرشها فراگیران بهعنوان عاملی اساسی در فرایند برنامهریزی درسی محسوب میگردد (Fathi Vajargah, 2009)
یکی از واقعیتهای مهم هستی وجود تنوع در میان پدیدههای عالم است. نهتنها گونههای مختلف جانداران و گیاهان باهم فرق دارند. بلکه اعضای هرگونه نیز با یکدیگر متفاوتاند. انسانها نیز مشمول همین قاعدهاند. دانشآموزان از لحاظ تواناییهای ذهنی، روشهای آموختن، سبک و سرعت یادگیری، آمادگی و علاقه و انگیزش نسبت به کسب دانش و انجام فعالیتهای تحصیلی باهم تفاوت دارند. عوامل مختلفی موجب تفاوت در میان یادگیرندگان میشوند. آنچه در سالهای اخیر بیشتر از بقیۀ عوامل نظر روانشناسان پرورشی و متخصصان آموزشی را به خود جلب کرده تنوع سبکهای یادگیری است (Saif, 2017). سبکهای یادگیری رویکردها یا روشهای گوناگون برای یادگیری هستند؛ که شامل آموزش روشهای منحصربهفرد برای یادگیری بهترین یادگیرندگان است. اکثر افراد ترجیح میدهند روشی مشخص در تعامل با پردازش محرکها یا اطلاعات داشته باشند. بر این اساس این مفهوم، ایده"سبکهای یادگیری"در دهه 1970 ایجاد و محبوبیت زیادی بهدست آورد (SreeNidh and Tay, 2017). وولفولک[1] (1996) در مورد تفاوت بین سبک یادگیری و سبکشناختی متعقد است که این دو واژه معمولاً بهطور مترادف بهکار میروند درعینحال مربیان یا معلمان غالباً اصطلاح سبکهای یادگیری و روانشناسان اصطلاح سبکهای شناختی را ترجیح میدهند (Mansouri, 2000). مقوله سبکهای یادگیری بسیار پیجیده است. در بررسیهای اخیر بالغ بر هفتاد مدل مختلف برای تعیین سبکهای یادگیری معرفی شده است. این مدلها فرضیات متعددی را ارائه میکنند و بر جنبههای مختلفی از فراگیران متمرکز میشوند (Salimi and et al., 2013).
یکی از این سبکها، سبک یادگیری وارک[2] است (Coffield, Moseley, Hall and Ecclestone, 2001). دانشآموزان در رویکرد وارک براساس شیوه تعامل و پاسخدادن به محیط یادگیری به چهار دسته تقسیم میشوند. این سبکها شامل؛ دیداری[3]: گروهی از فراگیران که از طریق دیدن و ارائه مطالب آموزشی به آنها بهصورت نمایش (نمودار، شکلها و تصاویر) که همراه با توضیح بیشتر باشد، بهتر یاد میگیرند. شنیداری[4]: گروهی که از طریق گوش دادن و آموزش شفاهی (شنیدن سخنرانی و توضیح)، یادگیری بهتری دارند. خواندن/نوشتن[5]: گروهی دیگر از فراگیران که اگر در طی سخنرانی یا خواندن متون نوشتاری یا چاپی، یادداشتنویسی و نکتهبرداری کنند، یادگیری آنها بهتر میشود. جنبشی/حرکتی[6]: گروهی از فراگیران زمانی یادگیری بهتری دارند که نمونههای عملی، تجربی و دستکاری اشیاء طی یک فرایند فیزیکی را شخصاً انجام دهند (Fang, 2002).
ایده اصلی استفاده از"سبکهای یادگیری" این است که یادگیرندگان در یک یا چند سبک طبقهبندی شوند. لذا آموزش دانشآموزان براساس سبک آنها موجب بهبود یادگیری خواهد شد (Philip and Mahallad, 2017). این در حالی است که نتایج تحقیقات نشان دادهاند سازگار کردن مواد آموزشی برای برآورده کردن نیازهای گوناگون یادگیری دانشآموزان میتواند برای آنها سودمند باشد. این امر مستلزم آن است که سبکهای یادگیری و شناختی آنها را شناسایی کرده و بدانیم که برای هر سبک چه نوع مطالبی موردنیاز است (Peirce, 2002). پژوهشهای انجامشده در رابطه با سبکهای یادگیری نشان دادهاند که اگر با توجه به ترجیحات افراد در دریافت و پردازش اطّلاعات به آنها آموزش داده شود، پیشرفت تحصیلی افزایش مییابد (Spears, 1983; Murray, 1980). یافتههای براون[7]، نشان میدهد که: «وقتی سبکهای یادگیری دانشآموزان با رویکردهای همخوان در تدریس هماهنگ میشود، انگیزش، عملکرد و پیشرفت دانشآموزان افزایش مییابد» (Kang, 1999) همچنین سبک یادگیری در دروس و رشتههای مختلف متفاوت است. برای مثال نتایج تحقیقات کلب به نقل از میناکاری (Minakari, 2006) حسینیلـرگانی (Hosseini Lorgani, 1998) رحمـانیشمــس (RahmaniShams, 1999 ) صفــری و بـذرافشان (Safari and Bazrafshan, 2010 ) نشان دادند که بین سبکهای یادگیری دانشآموزان در دروس و رشتههای مختلف تفاوت وجود دارد.
تاکنون مطالعهای که بهصورت مستقیم با مطالعهی حاضر از نظر مسئله موردبررسی شباهت داشته باشد و به بررسی سبکهای یادگیری در برنامههای درسی علوم تجربی و مطالعات اجتماعی پرداخته باشد، انجام نگرفته و یا در خوشبینانهترین حالت تاکنون نتایج آن منتشر نشده است؛ اما تا حدودی بهطور غیرمستقیم میتوان تحقیقاتی را عنوان کرد ازجمله؛ آزادمنش، عظیمیان، ضیغمی و جهانیهاشمی (Azadmanesh, Azimian, Zeighami and Jahani-Hashem, 2012)؛ در پژوهشی نشان دادند که بالاترین میانگین مربوط به سبک خواندنی- نوشتنی است. رمضانپور، بختیاری، شیخی کیاسری و فرهادی ((Ramezanpour, Bakhtiari, Sheikhi Kasiari and Farhadi, 2016؛ نشان دادند سبک یادگیری غالب دانشجویان دانشکده روانشناسی- علوم تربیتی، سبک خواندن- نوشتن بود. یزدی (Yazdee, 2009) در پژوهش خود به این نتیجه رسید که دانشجویان دانشکده روانشناسی و علوم تربیتی، سبک غالب یادگیریشان، سبک خواندنی- نوشتنی است. محمدزاده قصر، غنایی، پاک مهر و حجار (MohammadZadehGhasr, Ghanaei, Pakmehr and Hajjar, 2015) نشان دادند کارکنان سبک شنیداری را بیشتر از دیگر سبکها در اولویت خود قرار دادهاند. قادریدوست و دانای طوسی (Ghaderidust and Danaye Tous, 2016) نشان دادند در ساختار کتابهای درسی زبان فارسی به مهارت نوشتن کم توجه شده و از آموزش مهارتهای سخن گفتن و گوش دادن غفلت شده است.
علوم تجربی یکی از یازده حوزة یادگیری در برنامهی درسی ملی (جمهوری اسلامی ایران) است که از آن برای ایفای نقش سازنده در ارتقای سطح زندگی فردی، خانوادگی، ملی و جهانی استفاده میگردد. این در حالی است که در چند دهه اخیر، هیچیک از موضوعهای درسی در سطح جهانی، به اندازه دروس علوم تجربی دچار تغییر و تحول نشده است. گرچه محتوای درسی علوم تجربی بهخودیخود بهدلیل پیشرفت فزاینده علم و دانش بشری، روزبهروز جدیدتر و حجیمتر میشوند، ولی این تغییر تنها از جنبه محتوایی، آموزش علوم را در برنمیگیرد. در دهههای اخیر تغییراتی مهم در برنامهها، نظام آموزشی و بهتبع آن در تهیه و تنظیم کتابها و مواد آموزشی صورت گرفته است که این تغییرات برای شرکت دادن دانشآموزان در فعالیتهای آموزشی بوده است. چراکه تصور میشود دانشآموزان مصرفکنندگان بیچونوچرای اصلاحات آموزشی بهحساب میآیند و قطعاً انجام تغییرات در کتابها و برنامههای درسی و انجام اصلاحات در ابعاد گوناگون آموزشی تأثیرگذار است (Setaish, 2006) در این میان علومتجربی با برنامههای درسی و کتب، دروس، اهداف و راهبردهای جدید و متفاوت و به علت جدید بودن محتوا و برنامههای آن، نیازمند بررسی و تحلیل بیشتر است. از سوی دیگر، مطالعات اجتماعی یک حوزه مهم یادگیری است که از انسان و تعامل او با محیطهای گوناگون در زمانهای مختلف (حال، گذشته و آینده) و جنبههای گوناگون این تعامل (سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی، محیطی و…) بحث میکند به همین دلیل، این حوزه، مفاهیم رشتههای متعدد و مختلف چون تاریخ، جغرافیا، مدنی، اقتصاد، حقوق، مردمشناسی و نظایر آن را در برمیگیرد. در برنامۀ جدید در دوره ابتدایی از تلفیق بیشتری در سازماندهی محتوا استفاده میشود؛ اما با رسیدن به مقطع متوسطۀ اول از درجۀ تلفیق کاسته شده و با توجه به درجه و نوع تلفیق بهکاررفته، رشتهها هویت خود را از دست نمیدهند، بلکه یک حوزۀ موضوعی غالب بوده و در جاهای مناسب از پیوند با حوزههای دیگر و مفاهیم کلیدی مربوطه استفاده میشود. درس مطالعات اجتماعی با توجه به رویکرد کلی برنامه درسی ملی مبنی بر فطرتگرایی توحیدی و اهتمام به شکوفایی آن، سعی میکند زمینههای تربیت فردی و اجتماعی نوجوانان را فراهم آورد ازاینروی، هدف غایی این درس تربیت افرادی مؤمن، مسئول، توانمند و آگاه در زندگی فردی و اجتماعی، پایبند به اخلاق و ارزشهای دینی و علاقهمند به ایران و هویت فرهنگی- تمدنی آن است این درس پیوند نزدیکی با مهارتهای زندگی دارد (Fallahian, 2011) به همین دلیل، باید همه جانبهنگری، رویکرد تلفیقی، تفکّر، آگاهی، توانایی ایجاد ارتباط بین آموزههای علمی و زندگی واقعی و به عبارتی کسب علم سودمند و هدفدار که بتواند انسانهایی مسئولیتپذیر، متفکّر و خلاق پرورش دهد، در کانون توجه قرار گیرد (Ghandagh and Razfani, 2011). استفاده از برنامههای درسی که با سبکهای یادگیری فراگیران تطابق داشته باشد، بر انگیزش آنان مؤثر است (Kyong-Jee, 2005) بیشتر صاحبنظران بر این باورند که شناخـت سبک یادگیری دانشآموزان میتواند در ایجاد یک محیط برانگیزنده برای یادگیری مؤثر همه دانشآموزان کمک کند و همه ذینفعان آموزشی اعم از مدیران، معلمان، والدین و خود دانشآموزان در صورت شناخت درست تأثیر سبک یادگیری بر فرایند آموزشی بهرهمند خواهند شد (Christensen, 2015). با توجه به تغییر و تحولات سریع در دنیای امروز و وجود برنامههای درسی جدید و از آنجا که برنامه درسی پایهها ششم نیاز بیشتری به بررسی و مطالعه دارد بنابراین در این پژوهش به بررسی 4 سبک یادگیری وارک (1987)؛ شامل؛ دیداری، شنیداری، خواندن/نوشتن و جنبشی/ حرکتی در برنامههای درسی علوم تجربی و مطالعات اجتماعی پایه ششم ابتدایی و میزان انطباق برنامههای درسی موجود (اهداف، محتوا، روشهای تدریس و ارزشیابی) با هر یک از سبکهای یادگیری خواهیم بود؛ بنابراین مسئله اصلی در این پژوهش تحلیل و مقایسه برنامه درسی علوم تجربی و مطالعات اجتماع ششم ابتدایی براساس میزان توجه به سبکهای یادگیری (وارک) است.
روششناسی پژوهش
پژوهش حاضر توصیفی، از نوع تحلیل محتوا با بهکارگیری روش آنتروپی شانون است. واحد تحلیل صفحات (اهداف، محتوا، روش و ارزشیابی) کتاب درسی و راهنمای تدریس معلم است. تحلیل محتوا دارای سه مرحله اصلی است. ازجمله این مراحل شامل؛
1- مرحله قبل از تحلیل (آمادهسازی و سازماندهی)
2- بررسی مواد (پیام)
3- پردازش دادهها (Sarmad, Bazargan and Hejazi, 2016).
برای تحلیل محتوا در این پژوهش از روش آنتروپی شانون استفاده شد. امروزه فنون بسیاری در این خصوص ارائهشده است که اساس آنها بر درصدگیری از فراوانی مقولهها است. این دسته از فنون دارای مشکلات ریاضی خاص خود میباشند که نتایج آنها را کم اعتبار خواهد کرد. لذا در این تحقیق تلاش شده تا با استفاده از روش آنتروپی شانون به تحلیل برنامههای درسی علوم تجربی و مطالعات اجتماعی پایههای چهارم، پنجم و ششم ابتدایی براساس سبکهای یادگیری وارک پرداخته شد.
جامعه آماری و نمونه
جامعه آماری پژوهش شامل کلیه برنامههای درسی پایههای ششم شامل هدفها، محتوا، روش و ارزشیابی است. نمونه آماری این پژوهش شامل برنامههای درسی علوم تجربی و مطالعات اجتماعی پایههای ششم ابتدایی براساس سبکهای یادگیری وارک است. برای تحلیل برنامههای درسی علوم تجربی و مطالعات اجتماعی موجود (قصد شده) با هر یک از سبکهای یادگیری به تحلیل محتوای برنامهها درسی پایه ششم ابتدایی شامل اهداف، محتوا، روشهای تدریس و ارزشیابی کتاب علوم تجربی و مطالعات اجتماعی پرداخته شد. بدینمنظور ابتدا اهداف مندرج در کتابهای درسی، سپس محتوا کتاب درسی و برای بررسی روشهای پیشنهادی به تحلیل کتاب راهنمای تدریس پرداخته شد در نهایت در بخش ارزشیابی، سؤالات مطرحشده در کتابهای درسی و راهنمای تدریس تحلیل گردید.
در این پژوهش برای تحلیل برنامههای درسی از چکلیست تدوینشده براساس پیشینه و پرسشنامه وارک (1998) که شامل سبکهای یادگیری دیداری، شنیداری، خواندن/نوشتن و جنبشی/ حرکتی است، استفاده شد (Fleming, 2010). بر این اساس ابتدا مبانی علمی سبکهای یادگیری، نظریهها و تعاریف مربوط به آن بررسی و مطالعه شد. سپس با توجه به مبانی نظری، چکلیست مناسب برای تحلیل محتوا تدوین شد. این چکلیست شامل 4 مؤلفه اصلی و 46 مؤلفه فرعی است. پس از تعیین واحدهای تحلیل (کلمهها و مضامین) و استخراج دادهها براساس چکلیست، برای تجزیهوتحلیل دادههای حاصل از فرم تحلیل محتوا از روش آنتروپی شانون استفاده شد. این روش دارای سه مرحله به شرح جدول 1 است.
جدول (1): مراحل آنتروپی شانون
مراحل آنتروپی شانون |
||
مرحله اول |
ماتریس فراوانیهای |
Pij = (i=1, 2, 3,..., m, j=1, 2…, n) |
F =فراوانی مؤلفه P = هنجار شده ماتریس فراوانی = i شماره پاسخگو = n تعداد مؤلفه = m تعداد پاسخگو j = شماره مؤلفه |
||
مرحله دوم |
بار اطلاعاتی هر مقوله |
Ej=k (i=1, 2, 3,..., m, j=1, 2…, n) k= |
= Ej بار اطلاعاتی P = هنجار شده ماتریس فراوانی i = شماره پاسخگو m =تعداد پاسخگو j = شماره مؤلفه =Ln لگاریتم= n تعداد مؤلفه |
||
مرحله سوم |
محاسبه بار اطلاعاتی نشانگرها و ضریب اهمیت |
Wj= |
=Ej بار اطلاعاتی =Wj درجه اهمیت j =شماره مؤلفه n = تعداد مؤلفه |
برای تعیین روایی محتوایی، چکلیست تدوینشده در اختیار 10 نفر صاحبنظران برنامه درسی و روانشناسی قرار گرفت و نظرات آنها در طراحی نهایی چکلیست اعمال و روایی محتوایی چکلیست تأیید گردید. از طرف دیگر، بهمنظور حصول اطمینان از پایایی تحلیلهای بهدستآمده، کدگذاریهای تحلیل را در اختیار سه پژوهشگر قرار داد و درصد توافق آنها را محاسبه نمود که 88/ برآورد شد.
یافتههای پژوهش
ابتدا مجموع فراوانیهای بهدستآمده برحسب هر مؤلفه در جدول (2) تهیه شد و سپس دادههای این جدول براساس روش آنتروپی شانون بهصورت دادههای بهنجار شده درآمد. پسازآن، براساس مرحلۀ دوم این روش، مقدار بار اطلاعاتی دادهها بهدست آمد و در انتها براساس مرحلۀ سوم روش مذکور، ضریب اهمیت اطلاعات بهدستآمده نیز تعیین شد تا بدین طریق مشخص شود که بهطورکلی بیشترین میزان توجه و اهمیت، به کدام سبک تعلق دارد. نتایج به تفکیک در جداول زیر آمده است.
جدول (2): فراوانی سبکهای یادگیری در عناصر برنامه درسی علوم تجربی و مطالعات اجتماعی ششم ابتدایی
ترکیبی |
|
جنبشی |
|
خواندن/ نوشتن |
|
شنیداری |
|
دیداری |
|
سبکهای یادگیری |
|
|
3 |
|
26 |
|
4 |
|
31 |
|
14 |
|
هدف |
|
علوم تجربی |
89 |
|
216 |
|
44 |
|
67 |
|
302 |
|
محتوا |
|
|
20 |
|
66 |
|
4 |
|
26 |
|
30 |
|
روش |
|
|
0 |
|
20 |
|
0 |
|
32 |
|
13 |
|
ارزشیابی |
|
|
0 |
|
89 |
|
39 |
|
37 |
|
19 |
|
هدف |
|
مطالعات اجتماعی |
50 |
|
232 |
|
52 |
|
94 |
|
264 |
|
محتوا |
|
|
10 |
|
111 |
|
79 |
|
135 |
|
37 |
|
روش |
|
|
9 |
|
18 |
|
13 |
|
22 |
|
15 |
|
ارزشیابی |
|
جدول 2 فراوانی سبکهای یادگیری در عناصر برنامه درسی علوم تجربی و مطالعات اجتماعی ششم ابتدایی ازجمله هدف، محتوا، روش و ارزشیابی ششم ابتدایی به تفکیک را نشان میدهد.
جدول (3): دادههای بهنجار شده حاصل از تحلیل مؤلفههای برنامه درسی براساس سبک یادگیری وارک
ترکیبی |
|
جنبشی |
|
خواندن/ نوشتن |
|
شنیداری |
|
دیداری |
|
سبکهای یادگیری |
|
|
026/0 |
|
079/0 |
|
076/0 |
|
198/0 |
|
038/0 |
|
هدف |
|
علوم تجربی |
794/0 |
|
658/0 |
|
846/0 |
|
429/0 |
|
841/0 |
|
محتوا |
|
|
178/0 |
|
201/0 |
|
076/0 |
|
166/0 |
|
083/0 |
|
روش |
|
|
0 |
|
060/0 |
|
0 |
|
205/0 |
|
036/0 |
|
ارزشیابی |
|
|
0 |
|
197/0 |
|
213/0 |
|
128/0 |
|
056/0 |
|
هدف |
|
مطالعات اجتماعی |
724/0 |
|
515/0 |
|
284/0 |
|
326/0 |
|
788/0 |
|
محتوا |
|
|
144/0 |
|
246/0 |
|
431/0 |
|
468/0 |
|
110/0 |
|
روش |
|
|
130/0 |
|
04/0 |
|
071/0 |
|
076/0 |
|
044/0 |
|
ارزشیابی |
|
جدول 3 دادههای بهنجار شده (Pij) حاصل از تحلیل عناصر برنامه درسی علوم تجربی و مطالعات اجتماعی ازجمله هدف، محتوا، روش و ارزشیابی پایه ششم ابتدایی را به تفکیک نشان میدهد. پس از نرمالسازی دادهها با استفاده از فرمول مرحله دوم شانون مقدار بار اطلاعاتی و ضرایب اهمیت هر یک سبکها بهدستآمده است. هر مقوله یا سبک که دارای بار اطلاعاتی بیشتری باشد از اهمیت بیشتری برخوردار است.
جدول (4): مقدار بار اطلاعاتی، ضریب اهمیت و رتبه حاصل از سبکهای یادگیری در عناصر برنامه درسی سه پایه
ترکیبی |
|
جنبشی |
|
خواندن/ نوشتن |
|
شنیداری |
|
دیداری |
|
سطوح |
|
|
361/0 |
|
598/0 |
|
329/0 |
|
368/0 |
|
807/0 |
|
مقدار بار اطلاعاتی Ej |
|
علوم تجربی |
146/0 |
|
243/0 |
|
133/0 |
|
149/0 |
|
328/0 |
|
ضریب اهمیت Wj |
|
|
4 |
|
2 |
|
5 |
|
3 |
|
1 |
|
رتبه R |
|
|
481/0 |
|
639/0 |
|
763/0 |
|
726/0 |
|
451/0 |
|
مقدار بار اطلاعاتی Ej |
|
مطالعات اجتماعی |
157/0 |
|
208/0 |
|
249/0 |
|
237/0 |
|
147/0 |
|
ضریب اهمیت Wj |
|
|
4 |
|
3 |
|
1 |
|
2 |
|
5 |
|
رتبه R |
|
نتایج جدول 4 مقدار بار اطلاعاتی، ضریب اهمیت و رتبه حاصل از سبکهای یادگیری در عناصر برنامه درسی علوم تجربی و مطالعات اجتماعی پایه ششم ابتدایی را نشان میدهد. با توجه به نتایج، در تحلیل برنامه درسی علوم تجربی (هدف، محتوا، روش و ارزشیابی) ششم ابتدایی سبک دیداری با ضریب اهمیت (328/0) رتبه اول و سبک خواندن/ نوشتن با ضریب اهمیت (133/0) دارای رتبه پنجم است. از سوی دیگر، نتایج حاکی از آن داد در عناصر برنامه درسی مطالعات اجتماعی ششم ابتدایی سبک خواندن/ نوشتن با ضریب اهمیت (249/0) رتبه اول و سبک دیداری با ضریب اهمیت (147/0) دارای رتبه پنجم است. سایر ضرایب و رتبهها به تفکیک در جدول 4 آمده است. لذا نتایج حاکی از آن دارد که سبک ارجح علوم تجربی (هدف، محتوا، روش و ارزشیابی) ششم ابتدایی سبک دیداری اما سبک ارجح مطالعات اجتماعی ششم ابتدایی سبک خواندن/ نوشتن است.
جدول (5): مقایسه سبکهای یادگیری در برنامههای درسی علوم تجربی و مطالعات اجتماعی ششم ابتدایی
رتبه سبکهای یادگیری در برنامه درسی علوم تجربی ششم |
|
رتبه سبکهای یادگیری در برنامه درسی مطالعات اجتماعی ششم |
|
سبکها |
||
رتبه |
ضریب اهمیت |
|
رتبه |
درصد |
|
|
1 |
328/0 |
|
5 |
147/0 |
|
دیداری |
3 |
149/0 |
|
2 |
237/0 |
|
شنیداری |
5 |
133/0 |
|
1 |
249/0 |
|
نوشتن/خواندن |
2 |
243/0 |
|
3 |
208/0 |
|
جنبشی |
4 |
146/0 |
|
4 |
157/0 |
|
ترکیبی |
جدول 5 به مقایسه وضعیت سبکهای یادگیری در برنامههای درسی علوم تجربی و مطالعات اجتماعی ششم ابتدایی میپردازد. در برنامه درسی علوم تجربی پایه ششم سبک دیداری رتبه اول (32/0) و سبک نوشتن/خواندن سبک پنجم (13/0) و در برنامه درسی مطالعات اجتماعی سبک نوشتن/خواندن رتبه اول (249/0) و سبک دیداری رتبه پنجم (147/0) را دارد. نمودار زیر نیز گویایی این مسئله است.
برنامه درسی علوم تجربی پایه ششم |
|
کمترین ضریب اهمیت |
بیشترین ضریب اهمیت |
سبک خواندن/نوشتن (13/0) |
سبک دیداری (32/0) |
برنامه درسی مطالعات اجتماعی پایه ششم |
|
کمترین ضریب اهمیت |
بیشترین ضریب اهمیت |
سبک دیداری (14/0) |
سبک خواندن/نوشتن (24/0) |
نمودار (1): بیشترین و کمترین ضریب اهمیت سبکهای یادگیری در دو ماده درسی
بحث و نتیجهگیری
با توجه به اهمیت سبکهای یادگیری و اصل توجه به تفاوتهای فردی در آموزش، لازم است نظام آموزشی و برنامههای درسی به این مهم توجه بیشتری نشان دهند. عدمتوجه به سبکهای یادگیری در برنامههای درسی برای دانشآموزان مشکلاتی به وجود خواهد آورد. لذا در این پژوهش به تحلیل و بررسی میزان توجه به سبکهای یادگیری ازجمله؛ سبک دیداری، شنیداری، خواندن/ نوشتن و جنبشی در عناصر اصلی برنامه درسی علوم تجربی و مطالعات اجتماعی پایه ششم ابتدایی پرداخته شده است. نتایج بهدستآمده از بررسی و تحلیل میزان توجه کتاب علوم تجربی پایه ششم ابتدایی به سبکهای یادگیری به نظر میرسد که در برنامههای درسی (هدف، محتوا، روش و ارزشیابی) ششم ابتدایی سبک دیداری در رتبه اول و سبک خواندن/ نوشتن در رتبه پنجم قرار دارد بر این اساس میتوان نتیجه گرفت سبک ارجح در برنامههای درسی علوم تجربی ششم ابتدایی سبک دیداری است. به عبارتی برنامههای درسی علوم تجربی ششم ابتدایی بیشتر از طریق دیدن و ارائه مطالب آموزشی بهصورت نمایش (نمودار، شکلها و تصاویر) ... مطرح است. از سوی دیگر تحلیل برنامه درسی مطالعات اجتماعی پایههای ششم ابتدایی براساس سبکهای یادگیری وارک نشان داد که در برنامه درسی مطالعات اجتماعی (هدف، محتوا، روش و ارزشیابی) ششم ابتدایی سبک خواندن/ نوشتن در رتبه اول قرار دارد. لذا میتوان بیان نمود که برنامه درسی ششم ابتدایی بیشتر مبتنی بر سبک خواندن/ نوشتن میباشند. به عبارتی در برنامه درسی مطالعات اجتماعی ششم ابتدایی بیشتر نکتهبرداری و خواندن متون نوشتاری یا چاپی مطرح است.
در تبیین یافتهها باید اذعان کرد که در بین دانشآموزان برخی از طریق دیدن و ارائه نمایشی اطلاعات بهتر یاد میگیرند، تعدادی از طریق گوش دادن و آموزش شفاهی بهتر یاد میگیرند برخی از طریق نکتهبرداری و خواندن متون نوشتاری یا چاپی و تعدادی از طریق انجام نمونههای عملی، تجربی و دستکاری اشیاء طی یک فرایند فیزیکی بهتر یاد میگیرند و تعدادی از ترکیبی از این موارد استفاده میکنند. نتایج حاصل از این تحقیق حاکی از آن دارد که سبک ارجح در برنامههای درسی علوم تجربی ششم ابتدایی سبک دیداری اما سبک غالب در مطالعات اجتماعی سبک خواندن/ نوشتن است. به عبارتی در برنامههای درسی علوم تجربی ششم ابتدایی بیشتر تأکید بر دیدن و نمایش اطلاعات است اما برنامههای درسی مطالعات اجتماعی ششم ابتدایی بر نکتهبرداری، خواندن متون نوشتاری و چاپی تأکید دارد. این در حالی است که نتایج تحقیقات نشان داده که غالب دانشجویان و دانشآموزان از سبک یادگیری چندوجهی (ترکیبی)؛ نتایج تحقیقات کوک، سالمونسن، رولی و دیویدسون (Koch, Salamonson, Rolley and Davidson, 2011)؛ جیمز، دیمور و توماس (James, D'Amore and Thomas, 2011)؛ مورفی، گری، ستاراجا و بوگرت (Murphy, Gray, Straja and Bogert, 2011)؛ و ال- تانتوی (El-Tantawi, 2009)؛ و دابسون (Dobson, 2010,)؛ بهره میگیرند. با این اوصاف، عدمهماهنگی بین برنامههای درسی موجود و سبکهای غالب دانشآموزان دیده میشود این در حالی است که هماهنگی بین برنامههای درسی موجود و سبکهای غالب دانشآموزان زمینههای موفقیت دانشآموزان و بهتبع آن نظام آموزشی را فراهم میآورد.
برنامههای درسی باید بهگونهای طراحی شوند که پاسخگوی نیاز فعلی دانشآموزان باشند. بدین معنی که زمانیکه روشهای تدریس در نظام آموزشی بهگونهای است که بر یادگیری بهصورت شنیداری تأکید دارد، روشهای ارزشیابی از دانشآموزان نیز بهگونهای نباشد که بر عمل و تجربه تأکید داشته باشد. آنچه به نظر میرسد، نوعی ناهمخوانی در طراحی عناصر اصلی برنامههای درسی وجود دارد. با عنایت به نظر کلاین در قلمرو طراحی برنامه درسی، چنانچه نوعی ناهمخوانی بین عناصر برنامه درسی وجود داشته باشد، برنامه درسی در اجرا با ناهماهنگی و آشفتگی روبهرو میشود (MohammadZadehGhasr and et al., 2015) امروزه یکی از حیطههای اصلی و چالشبرانگیز در برنامه درسی دوره ابتدایی، موضوعات درسی و نحوه آموزش دادن آنها به دانشآموزان است (Hassani, Enayati Novinfar and seraji, 2016) که این مسئله با شناخت بهتر سبکهای یادگیری در برنامههای درسی و هماهنگ کردن این سبکها (سبکهای یادگیری در برنامههای درسی) با تواناییها و سبـکهای یادگیری دانشآمـوزان قابلبهبود است. از آنجا که برنامـههای درسی در نیل به نیـازها و مطالبـات دانشآمـوزان تـدوین میشـوند (Salehi Omran, Chaharbashloo and Hashemi, 2010) بنابراین باید این نکته را مدنظر قرار داد و در طراحی برنامههای درسی، بین عناصر برنامه درسی هماهنگی درونی برقرار نمود؛ یعنی باید همخوانی بین اهداف مصوب دوره، محتواهای ارائهشده، روشهای تدریس و ارزشیابی برقرار باشد. چنانچه روش تدریس معلم با توجه به اهداف، با در نظر داشتن شرایط محیط آموزشی و با سبکهای یادگیری دانشآموزان هماهنگ باشد، دانشآموزان بهتر یاد میگیرند (Skehan, 1991).