The Impact of Teaching Philosophy to Children Using Native Stories in Elementary Students' Ethical Development

Document Type : Research Paper

Authors

1 PhD student of Tabriz University of Tabriz, Tabriz, Iran

2 Professor, Department of Educational Sciences, Tabriz University, Tabriz, Iran

3 Associate Professor, Faculty of Education and Psychology, University of Tabriz

10.34785/J012.2019.252

مقدمه

اخلاق و چگونگی زیست اخلاقی از مهم­ترین، مناقشه برانگیزترین و زنده­ترین حوزه­های بحث معاصر است به همین دلیل کارهای تجربی در حوزه رشد اخلاقی بسیار موردتوجه بوده است اما معماهای بسیاری در این حوزه هنوز حل‌نشده باقی‌مانده است از قبیل روش آموزش و فاصله تفکر اخلاقی تا عمل (Greene, 2015)، بعلاوه در قرن حاضر عوامل زیادی برای نمونه رسانه ارزش­های اخلاقی کودکان را تحت شعاع قرار داده که ازنظر والدین و مسئولین تربیتی خارج است (Borba, 2001). درصورتی‌که رشد اخلاق و تربیت اخلاقی برای موفقیت و ایفای نقش مثبت در جامعه به افراد کمک می­کند (Maurice, 2019). تعلیم و تربیت اخلاقی ـ آموزش و تربیت قلب و ذهن به‌سوی خوبی­هاست، ارسطو می­نویسد که عادات خوبی که در کودکی و نوجوانی ساخته می­شوند اثر گسترده­ای روی زندگی فرد دارد (Bennet, 1993). آموزش اخلاقی شامل بسیاری چیزهاست، ازجمله: کیفیت‌ها و مفاهیمی مانند خیرخواهی، انسانیت، یکپارچگی، احترام، عدالت، برابری، انصاف، مهربانی، نوع‌دوستی، شمول، تحمل، پذیرش، ادب، صداقت، احترام، اعتماد، سخاوتمندی، صحت، اعتمادپذیری، ملاحظه کردن، بخشش، پرهیزگاری، عشق، همیاری، اصالت، خیرخواهی، نجابت، تعلق، برابری، شهروندی، ذهنیت شهری، ازخودگذشتگی و رشد اخلاقی به معنی کسب این کیفیت‌ها و مفاهیم است (Bialik,2015). بر همین اساس پژوهشگران زیادی هم به تحقیق و ارائه نظریه در این رابطه پرداخته­اند، بزرگانی مانند پیاژه و کلبرگ. ازنظر پیاژه رشد شناختی و اخلاق از طریق تعامل فرد با محیط اطرافش و از طریق مواجهه با چالش­هایی که محیط برای او فراهم می­آورد حاصل می­گردد. کلبرگ هم می­گوید فرد در طول زندگی عقلانی خود با توجه به انگیزه­ها و عواملی مانند بالغ شدن، افزایش تعامل­های اجتماعی، افزایش تجارب زیستی، نقش‌هایش در جامعه، دوراهی­های اخلاقی و تأملات فرا اخلاقی و فراشناختی رشد اخلاقی خود را به دست می­آورند (Berk, 2007). بعلاوه در این رابطه نظریات جدید هرچند مدت ارائه‌شده‌اند، ازجمله می‌توان به نظریه اخلاق سه‌گانه اشاره کرد.

 نظریه اخلاق سه‌گانه[1] جامعیت بیشتری در رشد اخلاق و همچنین تلویحاتی برای آموزش اخلاق دارد. نظریه اخلاق سه­گانه ریشه در روانشناسی، تکامل و علوم اعصاب دارد، این نظریه بر اهمیت سیستم لیمبیک و ساختارهای مرتبط با آن برای پردازش اطلاعات اخلاقی و رفتار دارد (buck & Fehr,2004) به نقل از (Narvaez, 2007؛Panksepp, 1998). این نظریه به سه نوع اخلاق اشاره‌کرده است: الف. اخلاق امنیت ـ افراد در جستجوی یگانگی خود یا گروه‌اند؛ مانند سطح پیش‌قراردادی کلبرگ، اخلاق امنیت خیلی به حفظ خود و اکتساب شخصی مربوط است (Bloom, 1995؛ Bechara, 2005). ب. اخلاق درگیری[2]  ـ این نوع اخلاق شامل نظام هیجانی است که ما را به‌سوی صمیمت می­برد (Greenspan& Shanker; 2004 به نقل از Narvaez, 2010 Panksepp, 1998; Shore,2003; Eisler & Levine, 2002; ) ج. اخلاق تصوری[3] ـ این نوع از اخلاق به استدلال عمدی انسان برای زندگی اشاره می­کند (Cotteril, 1998 Panksepp, 1998; Newman, Holden & Delville, 2005); ). یکی دیگر از نظریه­های مهم معاصر در حوزه اخلاق نظریه رست (Rest) است. رست چهار مؤلفه­ی روانشناختی که زیربنای یک عمل اخلاقی است را معرفی کرد که عبارت‌اند از: 1. حساسیت اخلاقی[4]  که به معنی آگاهی از چگونگی تأثیر عملکرد ما بر دیگران و بینش نسبت به خود است. 2. قضاوت اخلاقی[5]  که به تصمیم­گیریدر مورد ارزش اخلاقی یک موقعیت اشاره دارد 3. انگیزش اخلاقی[6] ، به این معنی است که ارزش­ها افراد را برای دستیابی به اهداف و رفتار خود هدایت می­کنند. 4. شخصیت یا خلق اخلاقی[7] ، این مؤلفه به ایستادگی در برابر امور درست و اخلاقی علیرغم وجود خطرات بالقوه که فرد را در موقعیت تهدید می­کند، اشاره دارد (Farid, Sadipur, Karimi, & Falsafinzhad, 2010). (2008)Khosravi & Baqeri  معتقدند که ارزش‌های اخلاقی را می­توان از طریق برنامه­ی درسی ایجاد و منتقل کرد و (2007)  Jahan ادعا دارد که می­توان از طریق رشد مهارت‌های پرورشی به پرورش منش­های اخلاقی دانش­آموزان کمک کرد. (2004) Larijani & Motavaseli هم باور دارند که از طریق مشارکت فعال دانشجویان می­توان بهتر از سخنرانی صرف به رشد اخلاقی آنها کمک کرد. (2010) Farid et al نتیجه گرفتند که آموزش اخلاق به روش‌شناختی از روش‌های دیگری مانند آموزش مستقیم و شفاف­سازی ارزش‌ها و تلفیقی بیشترین تأثیر را دارد. بااین‌حال برخی مفاهیم با رشد اخلاقی بالا در ارتباط‌اند مانند صداقت، صراحت و باوجدانی، درحالی‌که استرس، اضطراب و پریشانی با رشد اخلاقی پایین رابطه دارند (Orpen & Walker, 2006). (Hidet (2001 نیز معتقد است که هیجانات و احساسات اخلاقی مستقلاً باعث عمل و تصمیم­گیری اخلاقی می­شوند و ربطی به فعالیت‌های شناختی ندارند (Bucciarelli, Khemlani & Johnson-Laird, 2008). با توجه به نظریه­های مختلف درباره اخلاق روش‌های متنوعی برای آموزش آن پیشنهادشده است.

ازجمله روش‌های متنوع آموزش اخلاق عبارت‌اند از: آموزش مستقیم مانند دروس دیگر در مدرسه، آموزش مفاهیم اخلاقی، به‌کارگیری زبان مثبت توسط مسئولین مدرسه و معلمان، تقویت بصری از طریق نوشتن پیام‌های اخلاقی در مدرسه، آزمایش و تمرین محتوای اخلاقی در مدرسه (Berk, 2007) و روش شفاف‌سازی ارزش­ها (Hardy, 2006)، روش تلفیقی که ترکیبی از روش‌های فوق است. بااین‌حال محققان به نتایج متنوعی در مورد آموزش اخلاق رسیده‌اند.

 به گفته­ی (Sajadi, 2007) روش آموزش اخلاق در کشور ما آموزش مستقیم است. این روش در قالب محتوای درس‌هایی مانند بینش اسلامی و یا دین وزندگی در مدارس ارائه می­گردد. برخی تحقیقات نشان می‌دهد که آموزش مستقیم تأثیر چندانی ندارد بلکه آموزش غیرمستقیم و ضمنی می­تواند بیشترین تأثیر را داشته باشد (Khosravi & Baqeri, 2008). در این پژوهش محققان روش جدیدی را برای آموزش اخلاق آزمون می­کنند. این روش فلسفه برای کودکان[8] است. فلسفه برای کودکان (فبک) برنامه­ای است که با استفاده از داستان و پرسش و پاسخ سقراطی میان دانش­آموزان و با هدایت معلم، دانش­آموزان به یادگیری مفاهیم اخلاقی می­پردازند (Lipman, 1975). این برنامه روند مخصوص به خود دارد. روند اساسی در آموزش فلسفه برای کودکان اجتماع پژوهشی است؛ فرصتی برای گفتگو و بازگو کردن اندیشه­های فردی و تحلیل و مقایسه جمعی برای رسیدن به برداشت­های نو در جهان فکری دانش‌آموزان است. (Garrison, Kanuka & Haws, 2002). روندهای فلسفه برای کودکان برای نمونه عبارت‌اند از: تعریف اصطلاحات، ارتباط دادن هدف و وسیله، شکل دادن فرضیه­های اخلاقی، تحقیق با تأکید بر پیش‌فرض‌های اخلاقی، موردتوجه قرار دادن نتایج جایگزین و ... که به رشد رفتارهای جامعه پسند و اخلاقی مانند شجاعت، مراقبت، صداقت، حساسیت، عشق، یکپارچگی و ... کمک خواهد کرد. (Sharp,1995).

روال عادی پرس و جوی فلسفی کلاس درس از طریق برنامه فبک را در نه مرحله توصیف کرده­اند. شروع آن ممکن است با تمرین و توافق روی قوانین تعامل باشد. بعد از یک محرک مانند یک داستان، فیلم، مقاله خبری و یا عکسی که پرس‌وجو را راه بیاندازد. سپس پیوند میان پرسش­ها ایجاد می­گردد. سؤالی که انتخاب‌شده برای شروع پرسشگری روی نظر دیگران ساخته‌شده و در این مرحله موازنه­ای بین تشویق دانش­آموزان به پیگیری نظرات همسالان و اطمینان از اینکه سؤالات بحث شده همیشه بر مفاهیم مهم فلسفی متمرکز است؛ مفاهیمی مانند شجاعت، عدالت و ... . درنهایت زمانی به‌مرور و بحث و خلاصه نمودن و تعمق در خود فرایند و اینکه آیا ذهن­ها تغییر کرده­اند؟ فلسفه برای کودکان تأثیرات مثبتی در ابعاد مختلف داشته است(Haynes, 2002) . فلسفه برای کودکان در مدارس ابتدایی و متوسطه فهرستی از پیشرفت در موارد زیر را نشان داده­است: خواندن، تفکر خلاق و انتقادی، عزت‌نفس، اعتماد و استقامت، بعلاوه روابط بین شخصی، مخصوصاً در گوش دادن به نقطه نظرات دیگران. همچنین یافتند که فبک موجب کاهش عصبانیت و تحقیر کردن دیگران در جمع، هدایت به‌سوی تعامل گروهی حمایتی، شده است. درنهایت گروه‌های فبک سطح بالاتر انگیزش، شجاعت، تعهد و تمرکز را در مقایسه با گروه کنترل نشان دادند (Tricky & Topping, 2004). بعلاوه استدلال، داوری و تمییز را به کودکان یاد می­دهد، آن‌ها را قادر می­سازد خودشان برای خودشان فکر کنند و برای خودشان تصمیم بگیرند (Qaedi, 2009).

همچنین بر ابعاد اجتماعی و عاطفی کودکان (Mehta & Whitebread, 2005)، پرورش و توسعه اخلاق (Leany & Lynch, 2007)، توانایی تشخیص خوب و بد در کودکان (Davis, 2007)، افزایش مهارت‌های استدلالی و قضاوت­های اخلاقی، عملکردهای اجتماعی و یادگیری­های فردی (Reznitskaya, 2008؛ Education Endowment Foundation, 2015) تأثیر مثبت داشته است. از طرف دیگر فلسفه برای کودکان موجب ارتباط دانش آموزان با مدرسه، معلم و خودشان، اعتمادبه‌نفس، بهزیستی، بهبود نگرش معلم نسبت به یادگیری دانش­آموزان (Nuffield Foundation 2015) کاهش بدرفتاری دانش­آموزان (SAPERE foundation, 2015, 2014, 2011)، اکتساب مهارت‌های اساسی، درک مطلب (Lipman, 1975)، در درک زبان عمومی، ریاضی و خواندن عمومی (Banks,1987)، رشد تفکر، مهارت‌های شنیدن، زبان و اعتمادبه‌نفس (Dyfed County, 1994 به نقل از Narvaez, 2010) شده است. تحقیقات داخلی هم ادعا کردند که آموزش فلسفه برای کودکان در موارد زیر تأثیر داشته است: رشد قضاوت اخلاقی دانش­آموزان پایه پنجم ابتدایی (Marashi et al, 2010؛ Qaedi, 2009)، رشد مهارت استدلالی (Marashi, 2006). درزمینه‌ی رعایت بیشتر نظم در کلاس، احترام به دیگران، احساس مسئولیت، خلاقیت و روابط صحیح با دیگران رشد کنند و در پیشرفت تحصیلی (Nouroozi, 2006)، تبادل‌نظر آزادانه و احترام به نظرات یکدیگر (Rashtchi & Keyvanfar, 2009)، بر اعتمادبه‌نفس و تفکر انتقادی دانش­آموزان دوره اول متوسطه (Abedini Nazari, 2016)، بر تحول شناختی و هوش منطقی ـ ریاضی و بهره هوشی دانش آموزان دختر سال چهارم ابتدایی (Mohammadi, 2009)، بر روحیه پژوهشگری کودکان دوره پیش‌دبستان (Jafari, 2012)، بهبود تفکر منطقی و انتقادی دانش­آموزان (Bayat, 2011)، پرسشگری و تفکر انتقادی دانش آموزان دختر مقطع ابتدایی (Tabatabaee & Musavi, 2011)، مؤلفه­های تربیت اقتصادی و مهارت‌های شناختی (Shafie Behnamiri, 2016)، افزایش خلاقیت و مؤلفه‌های سیالی، انعطاف­پذیری مؤثر و بر ابتکار و بسط بی­تأثیر (Rezaee et al, 2014)، بر سطح پرسشگری دانش­آموزان (Kamali Motlaq & Noshadi, 2017).

 با توجه به آنچه بیان شد مشخص است که پژوهشگران بیشتر به بعد قضاوت اخلاقی در رشد اخلاق پرداخته­اند بعلاوه بیشتر از داستان­های خارجی (فیلیپ کم) استفاده نموده­اند، از طرفی دیگر ضروری است که این برنامه در میان مناطق مختلف قومی انجام شود تا بتوان تعمیم­پذیری اجرایی آن را در کشور بیشتر کرد همچنین تعداد نمونه آماری در بیشتر پژوهش­ها حداقل هستند... رویکرد محققان در این پژوهش رویکرد ترکیبی مبتنی بر پیوند فلسفه و ادبیات با رویکرد مبتنی بر فرهنگ بود و با در نظر گرفتن کمبودهای تحقیقات پیشین در پی یافتن پاسخ این سؤال که آیا آموزش فلسفه برای کودکان با استفاده از داستان­های بومی تأثیری در رشد اخلاقی کودکان دارد؟ بودند. در این رابطه دو فرضیه مطرح ‌شد که عبارت‌اند از: الف) آموزش فلسفه برای کودکان در رشد اخلاقی دانش آموزان ابتدایی تأثیر دارد. ب) تأثیر آموزش فلسفه برای کودکان در رشد اخلاقی دانش­آموزان دختر و پسر تفاوتی ندارد.

روش پژوهش

 طرح مورداستفاده در این پژوهش نیمه آزمایشی با استفاده از پیش‌آزمون و پس‌آزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری این پژوهش دانش آموزان ابتدایی مشغول به تحصیل در سال 97 ـ 96 شهرستان مریوان بودند که با استفاده از نمونه‌گیری در دسترس تعداد 316 دانش­آموز انتخاب شدند. از این تعداد 158 دانش‌آموز به‌عنوان گروه آزمایش دختر و پسر، همچنین 158 دانش‌آموز به‌عنوان گروه کنترل (دختر و پسر) به روش تصادفی ساده انتخاب شدند. بسته آموزش فلسفه برای کودکان با نظر اساتید و محققان دیگر داستان‌های بومی (جدول شماره 1) بودند که دارای مضامین فلسفی هستند. روایی محتوایی داستان‌ها توسط پژوهشگرانی مانند (Majdfar,2014; Shykhrezaee et al, 2010; Akbari et al, 2012; Nazar Eslami, 2014; Sedaqat, 2016; Yusefi, 2013; Ali, 2014; Malaki, 2016; Habibi Eraqi, 2013; Namazi, 2015; Hamidi Tehrani, 2013; Tajri, 2011; Hamidi, 2013; Lotfi, 2013) تأییدشده­ و برای آموزش فلسفه برای کودکان بررسی و پیشنهاد شده­است. بعلاوه برای بررسی اعتبار داستان‌ها، این بسته به تعداد 10 نفر از مدرسان دانشگاه آزاد و پیام نور شهرستان مریوان ارائه شد، نظرات آنها با استفاده از روش تحلیل لاشه تحلیل شد و نمره آن 98/0 به دست آمد که نشان‌دهنده توافق بالای اساتید بود.

برای معلمان طرح درس نوشته شد تا بتوانند به‌خوبی به آموزش بپردازند. آموزش فلسفه برای کودکان بدین‌صورت انجام شد که هنگام و بعد از خواندن داستان، سؤال‌های دانش آموزان و نام دانش­آموزی که سؤال را پرسیده است، در تابلوی کلاس نوشته‌ می­شود. بعد از اتمام داستان خوانی دانش آموزان به سؤالات پاسخ دادند و در رابطه با پاسخ­ها با هدایت معلم دانش­آموزان بحث کردند و خود آنها در رابطه با دیدگاهشان و دیدگاه دیگر دانش­آموزان به نتایجی رسیدند، هر دانش­آموز برای پاسخ‌هایش دلیل و شواهد ارائه دادند. آموزش به‌صورت هفتگی و هر هفته یک جلسه 45 دقیقه‌ای (هفده جلسه) و به مدت تقریباً 5 ماه انجام گرفت. پس‌ازآن پس­آزمون با استفاده از همان پرسشنامه­ اجرا شد.

 

 

 

 

 

 

جدول (1): خلاصه ساختار و محتوای آموزشی(Sheykhrezaee et al. 2010؛ Majdfar, 2014؛ Ebrahimi, 2015)

جلسات

عنوان داستان

اول

بیان مقدمه­ای در مورد آموزش فلسفه برای کودکان در سطح فهم آنها و روش و قوانین کلاس، خواندن داستان «شیخ گرگانی و گربه» و بحث و گفتگو پیرامون محتوای داستان

دوم

مرور جلسه اول، خواندن داستان «خیر و شر» و بحث و گفتگو پیرامون محتوای داستان

سوم

مرور جلسه دوم، خواندن داستان «تو نیکی می‌کند و در دجله انداز» و بحث و گفتگو پیرامون محتوای داستان

چهارم

مرور جلسه سوم، خواندن داستان «مرد گل‌خوار و عطار قند فروش» و بحث و گفتگو پیرامون محتوای داستان

پنجم

مرور جلسه چهارم، خواندن داستان «لاک‌پشت فیلی» و بحث و گفتگو پیرامون محتوای داستان

ششم

مرور جلسه پنجم، خواندن داستان «طبقه هفتم غربی» و بحث و گفتگو پیرامون محتوای داستان

هفتم

مرور جلسه ششم، خواندن داستان «شب گربه­های چشم‌سفید» و بحث و گفتگو پیرامون محتوای داستان

هشتم

مرور جلسه هفتم، خواندن داستان «اسیری که دشنام داد» و بحث و گفتگو پیرامون محتوای داستان

نهم

مرور جلسه هشتم، خواندن داستان «ملک‌زاده کوتاه‌قد» و بحث و گفتگو پیرامون محتوای داستان

دهم

مرور جلسه نهم، خواندن داستان «عاقبت گرگ‌زاده» و بحث و گفتگو پیرامون محتوای داستان

یازدهم

مرور جلسه دهم، خواندن داستان «غلام دریا ندیده» و بحث و گفتگو پیرامون محتوای داستان

دوازدهم

مرور جلسه یازدهم، خواندن داستان «بز پیرمرد روستایی» و بحث و گفتگو پیرامون محتوای داستان

سیزدهم

مرور جلسه دوازدهم، خواندن داستان «چاق و لاغر» و بحث و گفتگو پیرامون محتوای داستان

چهاردهم

مرور جلسه سیزدهم، خواندن داستان «آخرین فن کُشتی» و بحث و گفتگو پیرامون محتوای داستان

پانزدهم

مرور جلسه چهاردهم، خواندن داستان «سنگ انتقام» و بحث و گفتگو پیرامون محتوای داستان

شانزدهم

مرور جلسه پانزدهم، خواندن داستان «سفر پرخطر» و بحث و گفتگو پیرامون محتوای داستان

هفدهم

مرور جلسه شانزدهم، خواندن داستان «دوستی موش و قورباغه آبی» و بحث و گفتگو پیرامون محتوای داستان

 

 ابزار گردآوری داده­های مربوط به رشد اخلاقی پرسشنامه سنجش مهارت‌های اخلاقی[9] (Naevaez, 2008) بود که تعداد 30 گویه دارد و توسط معلم برای هر دانش­آموز قبل و بعد از آموزش تکمیل شد. پاسخ به گویه­ها به‌صورت وجود دارد و وجود ندارد هست. این پرسشنامه چهار گونه مهارت حساسیت اخلاقی (6 گویه)، قضاوت اخلاقی (8 گویه)، انگیزه اخلاقی (8) گویه و عمل اخلاقی (8) گویه است. این پرسشنامه توسط (Anderson, Narvaez, Bock, Endicott & Lies, 2004 ؛Naevaez, 2007, 2008) مورداستفاده قرارگرفته است و روایی صوری و سازه آن را تأیید کرده­اند. همچنین در این پژوهش هم روایی صوری و سازه توسط سه نفر از اساتید گروه علوم تربیتی دانشگاه تبریز مورد تأیید قرارگرفته است. ضریب اعتبار به روش آلفای کرانباخ برای این پرسشنامه در یک مطالعه پایلوت با تعداد (120) دانش­آموزان ابتدایی پسر به شرح زیر است؛ اعتبار کلی پرسشنامه ٧٨/٠ و اعتبار خرده آزمون­ها هم به ترتیب برای حساسیت اخلاقی 79/0، قضاوت اخلاقی 76/0، انگیزه اخلاقی 80/0 و عمل اخلاقی 78/0 به‌دست‌آمده است. در این پژوهش نمره کل پرسشنامه­ی دانش­آموزان مدنظر بود و مورد تحلیل قرارگرفت.

فرضیه اول پژوهش عبارت است از اینکه: آموزش فلسفه برای کودکان در رشد اخلاقی دانش­آموزان ابتدایی تأثیر دارد. برای بررسی فرضیه اول این پژوهش از تحلیل کوواریانس استفاده شد. در جدول شماره (2) آمار توصیفی گروه‌ها را ملاحظه می­کنید. در میان دانش­آموزان نمونه همه طبقات و گروه‌های اقتصادی قرار داشتند.

 

جدول (2): آمار توصیفی

نام گروه‌ها

میانگین

انحراف استاندارد

تعداد

1

آزمایش

58/28

03/16

158

2

کنترل

23/22

44/4

158

 

کل

90/25

05/12

316

برای بررسی پیش­فرض همگنی واریانس از آزمون لون استفاده شد. همچنان که در جدول شماره (3) مشاهده می­کنید داده‌ها مفروضه تساوی خطاهای واریانس را زیر سؤال نبرده‌اند؛ بنابراین چون این پیش‌فرض‌ تأییدشده است و پیش‌آزمون هم اجرا شد، تحلیل کوواریانس اجرا گردید.

 

جدول(3): آزمون لون

F

درجه آزادی 1

درجه آزادی 2

معناداری

030/0

1

314

863/0

 

 

جدول (4): نتایج تحلیل کوواریانس برای مقایسه نمرات پس­آزمون رشد اخلاقی

منبع پراکندگی

مجموع مجذورات

درجه آزادی

میانگین مجذورات

F

سطح معناداری

مجذور اتا

گروه

266/2273

1

266/2273

473/16

000/0

050/٠

خطا

262/43193

313

998/137

 

 

 

 

نتایج به‌دست‌آمده در جدول شماره (4) نشان می‌دهد که فرضیه اول تحقیق تأییدشده است، به این معنی که آموزش فلسفه برای کودکان در رشد اخلاقی دانش­آموزان (پسر و دختر) تأثیر معنادار و مثبت داشته است.

 

جدول (5): تغییرات میانگین در پس‌آزمون رشد اخلاقی

گروه

میانگین

خطای استاندارد

فاصله اطمینان 95%

حد پایین­تر

حد بالاتر

آزمایش

587/28

935/0

748/26

426/30

کنترل

23/22

935/0

384/21

062/25

 

در جدول شماره (5) هم تغییرات مربوط به تأثیر آموزش فلسفه برای کودکان در میانگین­های رشد اخلاقی گروه‌های آزمایش و کنترل ملاحظه می­شود.

برای بررسی فرضیه دوم که عبارت بود از: تأثیر آموزش فلسفه برای کودکان در رشد اخلاقی دختر و پسر تفاوتی ندارد، از تحلیل واریانس یک‌راهه استفاده شد. در جدول شماره (6) آمار توصیفی این تحلیل آمده است.

 

 

جدول (6): آمار توصیفی داده­ها

 

 

 

حداکثر

 

حداقل

فاصله اطمینان برای میانگین 0.95

خطای استاندارد

 

 

 

تعداد

 

 

انحراف استاندارد

میانگین

 

حد بالا

حد پایین

 

225

13

110/29

003/24

292/1

247/16

5570/26

158

پسر

 

30

9

059/26

447/24

408/0

130/5

253/25

158

دختر

 

225

9

23/27

571/24

677/0

046/12

905/25

316

کل

 

                   

 

 

جدول (7): تحلیل ANOVA

معناداری

F

میانگین مجذورات

درجه آزادی

مجموع مجذورات

 

337/0

925/0

29/134

1

291/134

بین گروه­ها

 

 

156/145

314

861/45578

درون گروه­ها

 

 

 

315

142/45713

کل

 

همان‌طور که در جدول شماره (7) مشاهده می­کنید نتایج تحلیل واریانس یک‌راهه نشان می‌دهد که تفاوت معناداری بین گروه‌ها مشاهده نشده است؛ بنابراین می­توان ادعا کرد که تفاوت رشد اخلاقی دانش­آموزان دختر و پسر در اثر آموزش فلسفه برای کودکان معنی‌دار نیست.

بحث و نتیجه­گیری

تحقیق حاضر باهدف بررسی تأثیر آموزش فلسفه برای کودکان در رشد اخلاقی دانش آموزان ابتدایی انجام شد. نتایج نشان داد که میانگین نمرات مهارت­های اخلاقی گروه آزمایش نسبت به میانگین نمرات گروه کنترل بیشتر بود و معناداری این آزمون نشان داد که آموزش فلسفه برای کودکان در رشد اخلاقی دانش‌آموزان تأثیر داشته است. یافته­های این پژوهش با نتایجی که محققان زیر ادعا کرده­اند همسو است. ازجمله (2012) Biggeri & Santy ادعا می­کنند که در جامعه دموکراتیک افراد آن بیشتر خود را ملزم به رعایت رفتارهای جامعه­پسند می­کنند در تحقیق­شان به این نتیجه رسیدند که آموزش فلسفه برای کودکان در رشد چنین رفتارهایی مؤثر است و افرادی که در این برنامه شرکت داشتند رشد درزمینه­ی رفتارهای اخلاقی و جامعه­پسند از قبیل قبول نظر متفاوت، همکاری و ... را نشان دادند. بعلاوه (2007) Schertz اشاره داشتند که استفاده از آموزش فلسفه برای کودکان جهت تغییر مثبت در رشد فضیلت­های اخلاقی تأثیر دارد و می­تواند به رشد آنها کمک کند ازجمله به رشد همدلی در میان کودکان انجامیده است. از طرفی دیگر (2003) Lipman که از بنیان­گذاران اصلی فلسفه برای کودکان است بیان می­کند که این برنامه به‌خوبی از عهده ارتقای تفکر کودکان برآمده است و در هر زمینه­ای به کودکان کمک می­کند که به تفکر بپردازند و داستان­ها اگر به روش فلسفه برای کودکان ارائه شوند، در رشد بعد مهم اخلاق (تفکر و استدلال) مؤثر خواهد شد کما اینکه خود لیپمن ادعا دارد که آموزش فلسفه برای کودکان در رشد تفکر تأثیر داشته است.

 (1994, 1995) Sharp بیان کرد که فلسفه برای کودکان در ابعاد مختلف زندگی تأثیر دارد، او ادعا کرد به اینکه برنامه فبک بر رفتارهای اخلاقی در مقابل جنبه­های مختلف زندگی مانند مراقبت و احترام به طبیعت، سیگار کشیدن، کنترل آلودگی و مسئولیت در برابر دیگران تأثیر داشته است. از طرفی دیگر (2005) Mehta & Whitebread نتیجه گرفتند که آموزش فلسفه برای کودکان بر ابعاد اجتماعی و عاطفی تأثیر داشته و کودکانی که در این برنامه شرکت داشتند از پیشرفت در رفتارهای اخلاقی مقبول اجتماعی برخوردار شدند، چنین نتیجه­ای را (Leanyy & Lynch, 2007) هم گزارش کرده­اند. (2007) Davise در بررسی­های خود به این نتیجه رسید که فلسفه برای کودکان نه‌تنها فضایی آگاهی محور برای کشف، پرسش و شناسایی مفاهیمی از قبیل عدالت، حقیقت، واقعیت، رعایت حقوق دیگران و مسئولیت­پذیری را در یک کلاس فلسفه برای کودکان مهیا می­کند، بلکه در ایجاد توانایی تشخیص خوب و بد در کودکان نیز تأثیر داشت. Tricky & Topping (2004), Tricky (2007), Topping & Tricky (2014) گزارش کردند که تحقیقات مختلف در مطالعات کنترل­شده به فهرستی از پیشرفت در موارد گوناگون ازجمله تفکر خلاق و انتقادی، عزت‌نفس، روابط بین شخصی، کاهش عصبانیت، تعامل گروهی و کاهش تحقیر دیگران اشاره دارند، مواردی که به ویژگی­های یک فرد اخلاقی مربوط است. محققان دیگری از قبیل (Williams, 2015) به رشد در قضاوت محکم و منسجم، (Dyfed County, 1994) به کسب مهارت در به­کاربردن درست زبان، (Education Endowment Foundation, 2015) به کسب مهارت­های با همسالان و صبر در گوش دادن به علت شرکت کودکان در برنامه فلسفه برای کودکان اشاره کردند.

در داخل کشور هم برخی محققان در رابطه با تأثیر فلسفه برای کودکان بیان کردند که قضاوت اخلاقی کودکان را ارتقا داده است (Qaedi, 2004, 2009). به علاوه (2016) Badri Gorgori & Navidian در پژوهشی که با دانش­آموزان پایه پنجم و با استفاده از داستان­های میشل پیکمال انجام دادند، نتیجه گرفتند که آموزش فلسفه برای کودکان در قضاوت اخلاقی کودکان تأثیر داشت. (2005) Qaramaki به تقویت مهارت ارزیابی، تفکر، پرسشگری و استدلال در میان کودکان متأثر از فلسفه برای کودکان و Naji (2010); Marashi et al (2010); Marashi (2006); Safaee Moqadam et al (2006) هم در پژوهش­هایشان نتایج مشابهی را گزارش کردند و ادعا کردند که برنامه فبک در استدلال کودکان تأثیر داشت. (2006) Nouruzi پژوهشگر دیگری است که در تحقیقش که به مدت 8 ماه با دانش­آموزان پایه­های دوم تا پنجم انجام داد، نتیجه گرفت که آموزش فلسفه برای کودکان درزمینه­ی رعایت نظم، احترام به دیگران، احساس مسئولیت و روابط صحیح با دیگران پیشرفت داشتند. همچنین پژوهشگرانی مانند Rashtchi & Keyvanfar (2009); Bayat (2011); Tabatabaee & Musavi (2011)  به تأثیر آموزش فلسفه برای کودکان در بعد تفکر اشاره کردند که یکی از ابعاد مهم شخصیت اخلاقی است. از طرف دیگر این پژوهش با نظر پیاژه که گفته است، رشد شناختی و اخلاق از طریق تعامل فرد با محیط اطرافش و از طریق مواجهه با چالش­هایی که محیط برای او فراهم می­آورد حاصل می­گردد (Berck, 2007) و همچنین با روش آموزش شناختی که (Farid et al 2010) بیان کرده­اند همسو است. این پژوهشگران ابراز کردند که روش شناختی و تعاملی به نسبت دیگر روش­ها برای آموزش اخلاق مؤثرتر است، پژوهش حاضر هم این نظرات را تأیید کردند. به‌طور خلاصه آنچه از ادبیات و پژوهش­های مربوط به فلسفه برای کودکان دریافت شد این است که اجرای آموزش فلسفه برای کودکان در کلاس درس می­تواند بر پرورش ابعاد مختلف دانش­آموزان یا همان رشد همه‌جانبه آنها تأثیر مثبتی بگذارد، چون در برنامه فلسفه برای کودکان افکار دانش­آموزان در مورد مفاهیم موردنظر مانند اخلاق به چالش کشیده خواهد شد و در این گفتگو و بحث است که آنها درستی و نادرستی افکار اخلاقی خود را با توجه به آنچه از دوستانشان می­شنوند درمی­یابند. نتیجه چنین گفتگوهایی است که اندیشه و تفکر تغییر می­کند و تفکرات دیگری جای تفکر قبلی را می­گیرد. در چنین روندی است که اخلاق به چالش کشیده شده و دانش­آموزان درمی‌یابند که در چه شرایط اخلاقی هستند، چه‌کار کنند، آیا باورهای اخلاقی‌شان درست است و یا نه چه چیزهایی را باید تغییر دهند؛ بنابراین ما معتقدیم چنین شرایطی تغییر در رشد اخلاقی دانش­آموزان را فراهم کرد، بدین معنی که آموزش فلسفه برای کودکان در تغییر مهارت­های اخلاقی آنها مؤثر بود. در نهایت باوجود محدودیت­های این پژوهش مانند تجربه ناکافی معلمان در این زمینه و تعداد زیاد دانش­آموزان در کلاس، می­توان ادعا کرد که این روش آموزش اخلاق می­تواند جایگزین روش­های قبلی گردد و در تمام مدارس کشور اجرا گردد چون از طرف دیگر این روش روشی غیر تجویزی برای آموزش اخلاق است و دانش­آموزان احساس کنترل از طرف دیگران را نخواهند داشت. پیشنهاد می­گردد برای گنجاندن این برنامه در برنامه درسی آموزش‌وپرورش تحقیقات بیشتری در سراسر کشور و با گروه­های مختلف انجام گردد.



[1] . triune ethic theory

[2] . engagement ethic

[3] . ethic of imagination

[4] . moral sensitivity

[5] . moral judgment

[6] . moral motivation

[7] . moral character

[8] . philosophy for children

[9] . assessment ethical skills

Abedini Nazari, M. (2016). The Impact of Teaching Philosophy for Children on Self-Confidence and Critical Thinking of Male High School Students in District 6 of Tehran. Masters dissertation, Azad University of Tehran Markaz.
Akbari, A., Javidi Kalateh Jafarabadi, T., Shabani Varki, B., & Taqavi, M. (2012). Philosophy for Children (p4c) Philosophical themes in stories of classical Persian literature. Thinking and Children. 3 (2), 1-25
Ali, H. (2014). Selection and rewriting of Golestan Saadi's stories for useing in philosophy for children. Masters Dissertation, University of Alzahra
Anderson, C., Narvaez, D., Bock, T., Endicott, L., & Lies, J. (2004). Minnesota Community Voices and Character Education: Final Report and Evaluation. Roseville, MN: Minnesota Department of Children, Families and Learning.
Badri Gorgor, R., & Navidian, A. (2016). A Study of Impact of Teaching Pilosophy for Children on Students Moral Jdujment and Emotional Self-Efficacy. Philosophy and Children. 3 (11). 95-106
Banks, J. C. R. (1987). A study of the effects of the critical thinking skills program, Philosophy for Children, on a standardized achievement test. Unpublished doctoral dissertation, Southern Illinois University, Carbondale.
Bayat, M. (2011). The Impact of Teaching Philosophy for Children on the Logical and Critical Thinking of Third Grade Middle School Students in Hamadan City in 2010-2011. Master These, Payam Noor University of Tehran/Markaz
Bechara, A. (2005). Decision making, impulse control and loss of willpower to resist drugs: a neurocognitive perspective. Nature Neuroscience, 8, 1458-14
Bennet, W. J. (1993). The book of virtue: a treasury of great moral stories (transalted by Ali bEhroozfar, 2017), Mashhad, Shemshad press
Berk, L. (2007). Development Throgh the Lifspan. Translated by Yahya Sayed Mohammadi (2014). Arasbaran, Tehran
Bialik, M., Bogdan, M., Fadel, C., & Hovathova, M. (2015). Character Education for 21st Century: what should students learn?. Center for Curriculum Redesign. www.curriculumredesign.org
Biggeri, M., & Santi, M. (2012). The Missing Dimensions of Children's Well-being and Wellbecoming in Education Systems: Capabilities and Philosophy for Children, Journal of Human Development and Capabilities: A Multi-Disciplinary Journal for People-Centered Development, 13(3): 373-395.
Bloom, H. (1995). The Lucifer principle. New York: Atlantic Monthly press
Borba, M. (2001). Building moral intelligence: the seven essential virtue that teach kids to do the right thing (translated by Firoozeh Kavosi, 2012, Tehran, Roshd press.
Bucciarelli, M., Khemlani, S., & Johnson-Laird, P.N. (2008). The Psychology of Moral Reasoning. Judgment and Decision Making, Vol. 3, No. 2. 121-139
Cotterill, R. (1998). Enchanted looms: Conscious networks in brains and computers. Cambridge University Press.
Davis, R. (2007). Putting the community back in to Inquiry Based Learning: why Inquiry Based learning School back as well as Forward, New Zealand": journal of teachers work. Vol.4, Issue. 2.
Ebrahimi, J. (2015). Qesehhay Shirin Golestan e Saadi.Tehran, Peydayeh press.
Education Endowment Foundation. (2015). Philosophy for Children Evaluation report and Executive summary.London. Retrieved from: https://educationendowmentfoundation.org.uk/uploads/pdf/Philosophy_for_Children.pdf
Eisler, R., & Levine, D. S. (2002). Nurture, nature, and caring. We are not prisoners of our genes. Brain and Mind, 3, 9-52.
Farid, A., Sadipur, E., Karimi, U., & Falsafinzhad, M. R. (2010). The Effectiveness of Direct Teaching Methods, Cognitive Ethics Training, Transparency of Values and Integration on Students' Ethical Judgment. Journal of quarterly Psychology. 5(19), 26-41.
Garrison, R., Kanuka, H., & Hawes, D. (2002). Blanded learning in a research university. Learnig Commons publication: University of Calgary.
Greene, J. D. (2015). The rise of moral cognition. Cognition 135, 39 – 42 .
Habibi Eraqi, L M. (2013). Intellectual reading of classic storial texts based on p4c theory. Doctoral dissertation, University of Tarbiat Moalem Tehran
Haidt, J. (2001). The Emotional dog and its rational tail: A social intuitionist approach to moral judgment. Psychological reviw, 103 (4), 814-834
Hamidi Tehrani, A. (2013). Choosing Stories of Persian Literature for Teaching Philosophy to Children and Adjusting it based on Principles of Philosophical Writing. Master Dissertetion, University of Shahed.
Hamidi, A. (2013). Investigating how Shahnameh Stories Can Be Used in the Philosophy for Children. Master dissertation, University of Tarbyat Moalem/Tehran
Hardy, S. A. (2006). Identity Reasoning and Emotion: An Empirical Comparison of Three Sources of Moral  Motivation, Journal of Motive Emot. 0, 207-21
Haynes, J. (2002). Children as philosophers. London: Routledge Falmer.
Jafari, Z. (2012). Exploring  the Effects of Philosophy on Children in The research spirit of preschool children. Master Dissertation, university of Alzahra.
Jahani, J. (2007). Exploring  the Effects of Philosophy on Children in Developing Students’ Ethical Characteristics. Journal of Curriculum Planning Studies. 2(7). 36-59.
Kamali Motlaq, T., & Noshadi, N. (2017). The Impact of Teaching Philosophy for Children on Questioning Level in Elementary School Students. Thinking and Child. 8(1). 1-13
Khosravi, Z., & Baqeri, Kh. (2008). A guide to internalizing moral values through the curriculum. Quarterly Curriculum Studies, 2(8). 81-105
Larijani, B., & Motavaseli, E. (2004). New Methods of Medical Ethics Education. Journal of Diabet and Lipid of Iran. Special Issue of Ethics in Clinical and Medical Researchs. 39-46.
Lipman, M. (1975). philosophy for Children, (ERIC Document Reproduction Service No. ED103296
Lipman, M. (2003).Thinking In Education, second edition, Cambridge University Press. 
Lotfi, N. (2013). Selection and Rewriting of the Stories of Masnawi's Third Book for Philosophy for Children and Educational Guide. Master Dissertation, University of Allameh Tabatabaee
Majdfar, M. (2014). Bidpa in the Classroom. Tehran, Amrud press.
Maleki, Z. (2016). The Effect of Kleilodmena Stories on Teaching Philosophy for Children in Elementary Sixth Grade Students. Master’s Dissertation, University of Alzahra.
Marashi, S. M., Safaee Moqadam, M., & Khazami, P. (2010). Exploring the Impact of Teaching Philosophy for Children Program on Developing Ethical Judgment among Fifth Grade Elementary School Students in Ahvaz. Thinking and Chid. Year 1 No 1.
Marashi, S, M. (2006). Teaching philosophy to children; a research about training thinking. The National Conference of Humanity Science; the Strategies for improving humanity Science.
Maurice, J. E.( 2019). How to promote social, emotional, and character development. https://www.edutopia.org/article/how-promote-social-emotional-and-character-development     
Mehta.S., & Whitebread, D. (2005).philosophy for children and moral development the India Context, Cambridge university. Vol.21,No.30
Mohammadi, M. (2009). The Impact of Philosophy for Children on Cognitive Development, Logical-Mathematical Intelligence and Intelligent quotient (IQ) of Fourth-grade Female Students in District 13 of Tehran. Master’s Dissertation, University of Payam noor, Tehran.
Namazi, Z. (2015). Selection and Critical Analytical Rewriting of Masnavi Stories as a Philosophy for Children. Master’s Dissertation, University of Malayer.
Narvaez, D. (2007). How cognitive and neurobiological sciences inform values education for creatures like us. In D. Aspin & J. Chapman (Eds.), Values Education and Lifelong Learning: Philosophy, Policy, Practices (pp. 127-159). Springer Press International.
Narvaez, D. (2008). Human flourishing and moral development: cognitive science and neurobiological perspectives on virtue development. In L. Nucci & D. Narvaez (Eds.), Handbook of Moral and Character Education (pp. 310-327). Mahwah, NJ: Erlbaum.
Narvaez, D. (2008).  Ethical Skills Assessment. Netherland,University of Notre Dame
 Narvaez, D. (2010). The Emotional Foundation of High Moral Intelligence . Childrens Moral Emotions and Moral Cofnition: Developmental and Educational Perspective. Issue 129, Autmmn (fall) 2010, pp 77-94
Narvaez, D., Bock, T., Endicott, L., & Lies, J. (2004). Minnesota’s Community Voices and Character Education Project. Journal of Research in Character Education, 2, 89-112.
Nazareslami, F. (2014). Exploring the Use of Golestan Stories in the Philosophy for Children Program. Master’s Disseretation, University of Tarbyat Moalem Tehran.
Newman, M. L., Holden, G. W., & Deville, Y. (2005). Isolation and the stress of being bullied. Journal of Adolescence, 28, 343-357.
Nouruzi, R. A. (2006). A Study of Philosophical Work with Children from the Viewpoints of Isfahan School Students. Educational Innovation. Year 6, No. 23
Nuffield Foundation. (2015). Non-cognitive impacts of Philosophy for Children. Retrieved from http://www.nuffieldfoundation.org/non-cognitive-impacts-philosophy-children
Orpen, W., Walker, K.M., & Hutchinson, L.R. (2006). Personality, Empathy, and Moral Development: Examining Ethical Reasoning in Relation to the Big Five and the Dark Triad). Poster Presented at the 67th Annual Meeting of the Canadian Psychological Association, June 2006, Calgary, Alberta, Canada
Panksepp, L. (1998). Affective neuroscience. New York: Oxford University press.
Qaedi, Y. (2004). Philosophy for children program, review of theoretical foundations. Tehran, Dwawin press.
Qaedi, Y. (2009). Philosophy for children program In junior and high school. Farhang Quarterly. 1 (69).
Qaramaki Ahad, F. (2005). Philisophy for Children from Logical Thinking to philosophical Experience. Special Issue of Philosophy and Child, 1(1). 23-37
Rashtchi, M & Keyvanfar, A. (2009). Theoretical Foundations of Inquiry community as a Method of Teaching Philosophy to Children. Quarterly Farhang, 22(1)
Rezaee, N M., Padervand, N., Sobhani, A., & Rezaee, A. M. (2014). The Impact of Implementing  Philosophy for Children on Increasing Creativity and Fluid Components, Flexibility, Initiative and Expansion. Journal of Initiative and creativity in Human Science, 4(2). 19-36.
Reznitskaya,A. (2008). Philosophical Discussions in Elementary School Classrooms: Theory, Pedagogy, research. Montclair State, university, New Jersey, USA.
Safaee Moqadam, M., Marashi, S. M., Pakseresht, M. J., Baqeri, KH., & Sepasi, H. (2006). Exploring The Effect of Community of Inquiry in Teaching Philosophy to Children on the Development of Reasoning Skills among Third-grade Male Students of Ahwaz Nomuneh Dolati School. Journal of Education  Science & Psychology, Shahid Chamran University. Volume 3, Number 13, Number 2, pp. 31-54.
Schertz, M. (2007). Avoiding ‘passive empathy’ with Philosophy for Children, Journal of Moral Education, 36(2), 185-198.
Shafie Behnamiri, S. F. (2016). The Effect of Philosophy for Children Curriculum on the Economic Education of Seventh Grade Female Students in Behnamir City Via Using Persian Literature Texts. Mastre dissertation, University of Alzahra
Sheykhrezaee, H., Lamee Ramandi, L., Tavasoli, S., Nashat Rooh, A., Eskandarinejad, F., Nazari, S., & Shirazi, Z. (2010). Ethical Development of Child and Storied Literature and Review of Jamshid Khanian's from the perspective of moral development. Thinking and child, 1(1). 37-67
Sajjadi, SM. (2007). Explanation and Critique of the Principles of Postmodern Moral Education. Educational Research and Review Vol. 2  (6), pp. 133-140, June 2007
SAPERE .(2011). Rokeby’s Boys School in East London, a whole school approach. Retrieved from http://www.sapere.org.uk/Portals/0/Rokeby%20School%20Case%20Study.pdf
SAPERE. (2014, 2015). Philosophy for Children (P4C) Going for Gold. Retrieved from  http://www.sapere.org.uk/Default.aspx?tabid=237
Schore, A. ( 2003). Affect dysregulation and disorders of the self. New York: Norton
Sedaqat, Z. (2016). The Usability of the Masnavi Stories (Fourth Book) in the Philosophy for Children Program. master's dissertation. University of Alzahra.
Sharp, A. M. (1994). Feminism and philosophy for Children. Thinking: the Ethical Dimension. The Journal of Philosophy for Children 11 (314), pp 24-28
Sharp, A. M. (1995). “philosophy for Childrenand the Development on ethical Values”. Early Child Development and care, Vol. 107, pp 45-55
Tabtabaee, Z., & Musavi, M. (2011). The Impact of Philosophy Program on Questioning and Critical Thinking of Third to Fifth Grade Elementary School Students (9-11) of Alavi Primary School in Varamin. Thinking and Child. 1. pp. 73-90
Tajri,  A. (2011). The Impact of Teaching Philosophy on Adolescents on the Development of Ethical Judgment by Using Golestan Stories. Master These, University of Alzahra
Topping, K. J., & Trickey, S. (2014). The role of dialog in philosophy for children, International Journal of Educational Research, 63(2014): 69-78.
Trickey, S. (2007). Promoting social and cognitive development in schools: An evaluation of Thinking through Philosophy. In The 13th International Conference on Thinking Norrkoping, Sweden June 17-21. Linkopings University Electronic Conference Proceedings. Retrieved from http://www.ep.liu.se/ecp/021/vol1/026?ecp2107026.pdf
Trickey, S., & Topping, K.J. (2004). ‘Philosophy for Children’: A Systematic review. Research Papers in Education, 19(3): 363-378.
Williams, S., & Sutcliffe, R. (2013). 5 steps to... Understanding P4C (Training document produced for SAPERE).
Yousefi, A.(2013). Evaluating the Ability of Stories from Kelley and Demena to Teach Philosophy for Children. Thesis M.Sc., Humanities and Cultural Studies Institute