مقدمه
تدریس به عنوان یکی از حرفههای اثرگذار همواره بستر مهمی برای بروز و ظهور خلاقیت حرفهای و فردی معلمان، دبیران و مدرسان علاقمند و باانگیزه بوده و هست. بی تردید خلاقیت در تدریس بویژه در شرایطی که امکانات و ابزارهای مناسب آموزشی در دسترس نیست و معلمان در انجام تکالیف حرفهای خود با کمبودها و محدودیتهای در منابع مورد نیاز خود، دست به گریبانند، میتواند به منزله یک پیشران بسیار اثرگذار در نیل به اهداف آموزشی و یادگیری عمل نماید. از طرف دیگر همانگونه که در همه حوزههای شغلی داشتن مهارت خلاقیت و خلاق بودن در انجام وظایف حرفهای در کنار سایر صلاحیتها و شایستگیهای کلیدی، در قرن بیست و یکم به منزله یک عامل مهم در موفقیت تلقی می گردد (Henriksen and Mishra, 2013). معالوصف بحث در مورد خلاقیت در معلمان با استعداد، انواع مختلف خلاقیت، تکنیک هایی را که خلاقیت در دانش آموزان را تقویت می کند، نقش برنامه ریزی در تدریس خلاق و خلاقیت فیالبداهه در طول فرایند تدریس را مورد توجه قرار میدهد (Rejskind, 2000). به باور اسکات (Scott, 2015) نوآوری و خلاقیت از جمله شایستگیهای بسیار مهم در جامعه مبتنی بر دانایی است. با این وصف، سؤال اساسی این است که آیا معلمان ما از شجاعت کافی برای نادیده گرفتن سیکل روتین آموزش برخوردارند و می توانند دانش آموزان را تأمل و تفکر عمیقتر و خلاقه نسبت به مسائل جهت دهند یا خیر؟ بی تردید در شرایط نوین اقتصادی، نوآوری در پرتو تلاش همافزایانه تیمهای پیشرو از نیروهای خلاق حاصل می گردد (Sawyer, 2006). به هرحال خلاقیت پدیده ای عمیقاً اجتماعی است و عمده ترین ایده های خلاقه از طریق حلقه های خلاقه و مبتنی بر همکاری پدید می آید. با این حال تعداد کمی از مدارس هستند که به دانش آموزان یاد میدهند تا به خلق ایده و دانش بپردازند. مک لولین و لی (McLoughlin and Lee, 2008) اعتقاد دارند که هدف غایی آموزش و یادگیری برانگیختن پتانسیلهای یادگیرندکان برای خلق و تولید ایدهها، مفاهیم و دانش است. برای نیل به این مقصود لازم است معلمان مجموعه تجارب یادگیری معنیداری را تدارک ببینند که از طریق آنها خلاقیت دانشآموزان شکوفا گردد (Robinson, 2006). در این میان معلمان میتوانند با تشویق، شناسایی و تقویت خلاقیت یادگیرندگان، نقش مهمی ایفاء نمایند (Saavedra and Opfer, 2012, p. 17).
بنابراین علیرغم وجود انتقاداتی که بر نقش و کارکرد منفی مدارس و مربیان در کاهش قدرت خلاقیت دانش آموزان وجود دارد (Gibson, 2010)، اما هنوز از نظر بسیاری از صاحبنظران تعلیم و تربیت تدریس خلاق و بکارگیری روشهای آموزش نوین و مبتنی بر تفکر خلاق از ضروریات و از اساسیترین ملزومات نظامهای آموزشی هر کشوری محسوب می شود (Mohebi et al., 2013). به هر حال امروزه کسی در ضرورت و اهمیت خلاقیت داشتن و خلاق بودن در فرایند آماده ساختن دانش آموزان برای ورود اثربخش به جامعه ای با محوریت دانش، فناوری و نوآوری تردیدی ندارد. از اینرو باور اسماعیل و همکارانش (Ismail, Desa, & Balakrishnan, 2018) اهمیت خلاقیت در آموزش و پرورش آنقدر بالا است که همانند سواد از آن میتوان به عنوان یک مهارت اساسی زندگی یادکرد که نسل های آینده ما را برای بقا و رشد در قرن 21مهیا میسازد. برای نیل به این منظور در طراحیهای آموزشی معلمان میبایست دچار تحول گردد طوریکه عنصر خلافیت هم در معلمان و هم در دانشآموزان رشد نماید. از نظر جانبرجی (Cenberci, 2018) مهمترین موضوع سیستم آموزشی امروز، استفاده از خلاقیت است. به همین سبب رشد خلاقیت در افراد میبایست از زمان تولد آنها مورد حمایت قرار گیرد. معلمان خلاق کسانی هستند که هم از ویژگی های شخصیتی خلاق برخوردارند و هم در فرایندهای تفکر خلاق تبحر دارند که آن برای طراحی راهبردهای آموزشی برای افزایش یادگیری و ایجاد انگیزه در دانش آموزان بهره میگیرند (Palaniappan, 2009). اینها افرادی هستند که فراتر از مرزهای تعیین شده حرکت کرده و بسیار ریسکپذیرند و خطرات را به جان میخرند (Rinkevich, 2011). معلمان خلاق هم در فرایند برنامه ریزی و هم در تدریس خود به روابط بالقوه روانی بین تخیل و تجربه شخصی / حرفه ای تأکید می کنند و ارزش زیادی برای کنجکاوی و ریسک پذیری، مالکیت و استقلال و توسعه ایده های تخیلی و غیر معمول در خود و در دانشآمورانشان قائل هستند (Cremin and Oliver, 2017). موریس، اسنل و رایت(Morris, Snell, & Wright, 2006) نیز نتیجه گرفتند که یک معلم خلاق از روش های تخیلی برای جالب، جذاب، هیجان انگیز و موثرتر ساختن یادگیری استفاده خواهند کرد. ریان و همکارانش ارتباط گرم و صمیمی همراه با درک و فهم در مقابل ارتباط سرد و بیتوجهی و بدفهمی، فعالیتهای سازماندهیشده در مقابل بی برنامگی و برانگیختن و فعالیت تخیلی در مقابل افسردگی و عادی بودن را از نشانه های تدریس مؤثرو خلاق می دانند (Cited from Ghasemifard et al, 2017). از نظر آنگراینی (Anggeraini, Y. (2018) نیز تدریس بدون تعامل و ارتباط، اثربخش نخواهد بود. شاید به همین دلیل است که تعامل به عنوان یکی از مهمترین ویژگی های آموزش، مهارتآموزی و به طور کلی یادگیری مورد توجه قرار گرفته است. بنابراین تدریس تعاملی، یک تجربه و اقدام پداگوژیکی بسیار مهم در فرایند تدریس است.
در امر تدریس نیز بهره گیری از معلمان خلاق به عنوان یک مزیت رقابتی مهم ارزیابی میگردد. معالوصف امروزه خلاقیت یک مسئلهی جهانی است و به عنوان یک توانایی اصلی و محوری در انسان تلقی میشود. با تکوین تحولات علمی و گسترش سیر تغییرات از اقتصاد صنعتی به سوی اقتصاد دانش بنیان، انواع جدیدی از مهارتها برای ایفای مسؤلیتهای شغلی و حرفهای موضوعیت یافتند. بر این اساس در یک نظام اقتصادی مبتنی بر دانش و نوآوری از مدارس انتظار میرود در امر آموزش به جای تأکید بر تسلط دانش آموزان در مهارتها و اطلاعات غیر ضروری و کم اهمیت، بر فهم عمیق تر آنها از مطالب درسی تاکید نمایند. در همین راستا ایجاد متحول ساختن سبک تدریس و رویه آموزش معلمان در کلاسها نیز موضوعیت خواهد یافت و این انتظار که معلمان نیز باید از رویکردهای خلاقه در فرایندهای یاددهی-یادگیری بهره بگیرند، وجاهت و اعتبار مییابد. از اینرو اگر فعالیتهای جاری در کلاسهای درس، روتین بوده و بر اساس برنامه از قبل پیشبینی شده، پیش بروند و معلمان در این فرایند نقش محوری و داشته باشند، انفعال دانش آموزان در این فرایند دور از انتظار نبوده و در نتیجه رشد و پیشرفت هر دو جانب یعنی معلم و دانش آموزان در فرآیند یادگیری متوقف میگردد (Reilly, Lilly, Bramwell, and Kronish, 2011). جان دیویی (Dewey, 1916) بر این باور بود که هنر خلاقیت باتمام حوزههای دانش بشر مرتبط است شاید اولین و مهمترین بعد تدریس ویادگیری باشد. در آموزش پرورش فعال، نقش معلم تشنه کننده است نه سیراب کننده. معلم خلاق، ذهن دانش آموز را از تعادل و سکون و رضایت از وضع موجود خارج میکند تا خود فرد از طریق قانون و اصل تعادل جویی به تعادل دست یابد (Karimi, 1991 cited from Samkhanian, 2005: 381). به نظر ریلی و همکارانش (Reilly, Lilly, Bramwell, and Kronish, 2011) معلمین خلاق افرادی با سواد، پرانرژی با یک شیوه حمایت گرانه، روشن و بارز هستند .ویژگی قابل انتظار از چنین معلمانی، پیچیدگی و تنوع تدریس آنان است. آنها از امور معمولی زیادی برای ساده سازی زندگی کلاس و حفظ وقت برای یادگیری استفاده میکنند. در خلال زمان آموزش، تمایل دارند تا کنترل کلاس را از خودشان به دانش آموز انتقال دهند. با دریافت دادههای حاصل ارزیابیهای تکوینی از یادگیری دانش آموزان، روش و متدلوژی آموزش خود را تغییر میدهند. برای یادگیری دانش آموزان خود زمینه وسیعی از قبیل تکرار و تمرین، ارائه مثالها، ارائه علائم اضافی و روشهای جایگزینی را جهت ادراک مسایل موضوع محور فراهم میکنند. در واقع معلمان خلاق کسانی هستند که شایستگی دارند و در تداوم رشد خود میکوشند، قادرند که بطور انتزاعی و ادراکی استدلال نمایند، در هر دو سطح متوسط یا پیشرفته از مهارتهای تدریس کار کنند و در رابطه با نقش خود بعنوان معلم انگیزه بالایی دارند (Glathorn and Fox, 2003).
سوژه هایی نظیر «خلاقیت در تدریس» و «معلمان خلاق» از ابعاد مختلف مورد توجه محققان این حوزه قرار گرفته است که به پاره ای از مرتبط ترین آنها با موضوع مطالعه حاضر اشاره می شود. سن برچی (Cenberci, 2018) در ارزیابی گرایش به تفکر خلاق در میان معلمان آینده ریاضیات بر حسب متغیرهای مختلف پیشنهاد می کند که اولاً بایستی محیط مناسب برای توسعه سطوح تفکر خلاق معلمان ریاضی مهیا گردد؛ ثانیاً معلمان آینده در حوزه مذکور می بایست روشهای تدریس خود را به شیوهای تنظیم نمایند که بر گرایش تفکر خلاق دانش آموزان تأثیر بگذارد؛ ثالثاً اهمیت تفکر خلاق می بایست به معلمان آینده آموخته شود؛ رابعاً به معلمان آینده معلمان آینده باید کمک شود تا حداقل به یکی از هنرها ورود نمایند. سطح آگاهی آنها از این موضوع که آموزش هنر سبب میشود تا افراد به شکلی خلاق تفکر کنند را افزایش دهند؛ و خامساً باید از شدت و محوریت برنامه درسی کاسته شود و سطح خلاقیت معلمان می-بایست با فراهم کردن فرصت فکرکردن برای آنها توسعه یابد. گاس، سونمان و گریفیتس (Goss, Sonnemann, and Griffiths, 2017) در پژوهش خود دریافتند که معلمان خلاق همواره با فراهم کردن فضا و بستر مناسب تلاش میکنند که علاوه بر افزایش سطح انتظارات خود از دانش آموزان، ارتباط و تعامل خود را با دانش آموزان گسترش داده و با ایجاد رویههای اثربخش، دانشآموزان را برای مشارکت بیشتر و توان ریسک جویی بیشتر به چالش بکشند. به باور آنها هنگامی که با تدابیر و استراتژیهای آموزشی معلمان خلاق، دانش آموزان در فعالیتهای آموزشی به صورت هدفمند درگیر شده و مشارکت داده می شوند، بیشتر و عمیقتر میآموزند و اهداف آموزشی فراتر از انتظار محقق میگردد. در همین ارتباط چی و همکارانش (Chee, Yahaya, Ibrahim, and Hasan, 2016) نیز در مطالعه ارتباط میان معلمان خلاق مالزی و خلافیت آنها در تدریس دریافتند که تدریس خلاق پدیدهای است که میتوان آن را با بهرهگیری از برنامههای توسعه ای متنوع، بهبود بخشید و تقویت نمود. لاپینیین و دومسیین (Lapeniene and Dumciene, 2014) در مطالعه دیدگاه 261 معلم لیتوانیایی در خصوص مفهوم خلافیت معلمان و عوامل مؤثر بر آن نتیجه گرفتند که خلاقیت معلمان متأثر از عواملی چون خودکارآمدی خلاقانه، انگیزه درونی سازی هدف برای عمل آموزشی و پداگوژیک و احساسات مثبت است. آنها همچنین دریافتند که علاوه بر اهمیت دسترسی معلمان به منابع کافی، زمینه اجتماعی نیز در تسهیل خلاقیت شخصی معلمان بسیار اهمیت دارد.
چان و لیون (Chan and Yuen, (2014) در تحلیل دیدگاه معلمان هنگکنگی آنان در مورد افزایش خلاقیت، عوامل پیشران و بازدارنده از انجام رفتارهای خلاقه در تدریس نشان داد که هم عوامل فردی مشتمل بر شخصیت معلمان، انگیزه، نگرش و هدفمندی رفتار آموزشی آنان و هم عوامل محیطی مشتمل بر مدرسه و محیط آن و همکاران و اطرافیان معلم از عوامل و موانع تدریس خلاق به شمار میآیند. چونگ و لئونگ (Cheung and Leung, 2014) نیز در بررسی ویژگیهای شخصیتیمعلم خلاق دریافتد که علاوه بر خوشرفتاری، صداقت، انگیزه بالا، نوگرایی، معلمین خلاق خواهان تغییر و تحول و کسب تجارب نو هستند و با ریسکجویی بالا از منحرف شدن از مسیراصلی و ورود به حیطههای ناشناخته هیچ ترس و ابایی ندارند. هنریکسن و میشرا (Henriksen and Mishra, 2013) در پژوهشی با عنوان آموختن از معلمان نمونه به تحلیل مصاحبههای انجام شده با معلمان برنده جایزه ملی در بین سالهای 2000تا 2010 پرداختند. آنها به این نتیجه رسیدند که انتخاب همه این معلمان به خاطر استثنایی یا برجسته بودن و خلاقیت آنها در تدریس بوده است. علاوه براین، تحلیل این مصاحبهها کمک کرد تا پنچ روش کلیدی برای راهنمایی آموزش خلاق شناسایی شود. این روشها عبارتند از:علاقمندی به تدریس، ارتباط دادن تدریس با دنیایی واقعی، ریسک فکری، ارزشهای مشترک و ایجاد مجموعه ذهنهای خلاق . پیش قدم وهمکارانش (Pishghadam, Ghorbani Nejad and Shayesteh, 2012) درتحلیل ارتباط بین خلاقیت و موفقیت معلمان وجود رابطهای قوی بین این دو متغیر گزارش کردهاند. نتایج به دست آمده از همبستگی معادلات یکسان در این مطالعه نشان داد که می-توان از خلاقیت به عنوان یک معیار پیش بینی قدرتمند برای موفقیت دبیران استفاده کرد. مورایس و آزویدو (Morais and Azevedo, 2011) در مطالعه دیدگاه و ادراک 576 معلم در مدارس پرتغال نسبت به تلقی آنها از یک دانش آموز خلاق و یک معلم خلاق، اینکه چگونه خود را به عنوان یک فرد خلاق ارزیابی می کنند و اینکه چگونه در مورد خلاقیت همکارانشان، دانش آموزان، برنامه درسی و مدرسه قضاوت می کنند، دریافتند که خلاقیت معلم اساساً با اشتیاق معلم در کلاس، استقلال عمل در دانش آموزان، ارتباط نزدیک و فردی معلم با دانش آموزان و توانایی علمی او مرتبط است. جبلیآده و سبحانی (Jebeliadeh and Sobhani, 2012) در ارزیابی تأثیر بکارگیری روشهای تدریس خلاق بر خلاقیت دانشآموزان پایه چهارم ابتدایی استان گلستان که به صورت نیمه تجربی انجام شد، دریافتند که آموزش خلاقیت به معلمان در چهار مؤلفه خلاقیت (سیالی، انعطافپذیری، اصالت و بسط) در میزان رشد خلافیت دانشآموزان گروه آزمایش تفاوت معنیداری ایجاد کرد. هورن و همکارانش (Horng, Hong, Chanlin, Chang, and Chu, 2005) در بررسی عوامل موثر بر تدریس خلاق و شناسایی استراتژی های اثربخش آموزشی مورد استفاده توسط توسط سه نفر از معلمان برنده جایزه در زمینه یادگیری فعالیت های یکپارچه دریافتند که عبارتند از: الف) ویژگی های شخصیتی معلم مشتمل بر پایداری، تمایل به توسعه، پذیرش تجربیات جدید، اعتماد به نفس، حس شوخ طبعی، کنجکاوی، عمق اندیشه، تخیل، (ب) عوامل خانوادگی نظیرروشنفکری والدین در امر آموزش کودکان و عملکرد خلاق والدین، (ج) تجارب مربوط به رشد و آموزش نظیر استفاده از بازیها و داستان-های خودساخته و طوفان مغزی میان دانشآموزان، (د) باورهای مناسب در امر تدریس، پشتکار و سختکوشی و انگیزه و (ه) جنبه-های اداری سازمان مدرسه از عوامل مؤثر بر آموزش خلاقانه معلمان در فعالیت های آموزشی یکپارچه میباشند. در میان این عوامل، وجود باورهای صحیح در امر آموزش، سختکوشی و انگیزه از اهمیت بسیار بیشتری برخوردار بودند. آنها همچنین دریافتند که فعالیت های آموزشی دانش آموز-محور، ایجاد ارتباط بین مطالب آموزشی و زندگی واقعی دانشآموزان، مدیریت مهارتها در کلاس، استفاده از سوالات بازپاسخ، تشویق دانشآموزان به تفکر خلاق و استفاده از فناوری و مواد آموزشی چندرسانه ای از استراتژی های موثر آموزشی بودند که معلمان مورد مطالعه از آنها استفاده کردهاند.
تامپسون و همکارانش (Thompson, Greer and Greer, 2004) در مطالعهای که در مورد ویژگی معلمان موفق انجام شد، نشان دادندکه تعداد زیادی از دانش آموزان چیزهای غیر معمولی که معلمهایشان در تدریس خود به کار میبردند، به یاد میآوردند. برای مثال آنها معلمی را بخاطر آورده بودند که یک وان قدیمی سبز رنگ را از پالش و کتاب پر کرده بود. معلم دیگری را به این دلیل به خاطر آورده بودند که توانسته بود یک خانه اسکیمویی را با استفاده از بطریهای پلاستیکی را در پشت کلاسش بسازد و به دانش آموزان برتر اجازه میداد تا در آنجا معمایی را پیدا کنند و برای آن راه حل بیابند. برخی دیگر از معلمان نیز به خاطر استفاده از روشهای خلاقه و بی نظیر در تشویق دانش آموزانشان به خاطر آورده میشدند.
بر پایه مطالعه ریجسکایند (Rejskind, 2000) هنگام تعامل معلمان با فراگیران چند زبانه و چند فرهنگی با پیشینه های متفاوت اقتصادی اجتماعی و دارای نیازهای مختلف آموزشی، میبایستی در دانش و عمل خود خلاق باشند. شاید به همین دلیل است که تصور یک تدریس موفق که بر مبنا خلاقیت معلم شکل نگرفته باشد دشوار است. به طور کلی میتوان گفت که هنگامی که معلمان فرصتها و فعالیتهای آموزشی در کلاس درس و خارج از آن به منظور پاسخگویی به نیاز ها، علایق و توانایی دانش آموزان گاهی به صورت برنامهریزی شده و گاهی هم به صورت فی البداهه ارائه مینمایند و همچنین زمانی که اآنها ز شیوه اصولی، برنامه تحصیلی و منابع موجود بهره میگیرند، میتوان نتیجه گرفت که آنها در یک فرآیند خلاقیت پیوسته درگیر هستند. علاوه براین، معلمان می توانند با مدیریت خلاقانهخود و بدون هشدار و نگرانی به راحتی از عهده مسائل و وظایف بین فردی، آموزشی و مدیریتی برآیند. همچنین کیامنش (Kiamanesh, 1998) در ریشهیابی علل نامناسب و ضعیف بودن عملکرد تحصیلی دانش آموزان ایرانی، از روش تدریس معلمان به عنوان یک عامل مهم یاد میکند. نتایج این مطالعه نشان داد که نبود جنبه های خلاقه و نوآورانه در روش تدریس معلمان ایرانی و استفاده آنها از کتاب به عنوان محور اصلی تدریس از طرفی و عموماً جنبه توصیفی داشتن تدریس آنها از طرف دیگر از علل این ضعف عملکردی میباشند. بر این اساس وجود معلمان خوب و واجد شرایط برای عملکرد کارآمد سیستم و بالا بردن کیفیت یادگیری ضروری است. نتایج دیگر مطالعات مرتبط با خلاقیت در تدریس، از معلمان خلاق و موفق اقدامات مؤثر آنها به عنوان عامل مهمی یاد می کند که نقشی حیاتی درتحریک یادگیری موثر و کار آمد دانش آموزان درکلاس دارد.
با توجه به پژوهشهای انجام شده، معلمان موفق روستایی علاوه براینکه افراد اثربخشی هستند، افراد خلاقی هستند که متناسب با موقعیت و امکانات محیط، از تکنیکها و شیوههای تدریس خاصی استفاده میکنند. بهرهگیری از چنین رویههای خلاقه امکان اثربخشی فعالیتهای آموزشی آنها را فراهم میکند.از طرق دیگر شناسایی این معلمان و اطلاع از نوآوریهای آموزشی آنها به بهبود شیوه تدریس معلمان کم تجربه و منفعل و همچنین به بهبود برنامه آموزش معلمان در مراکز دانشگاهی کمک میکند. از اینرو برای فراهم کردن امکان بهرهبرداری گستردهتر از دستاوردهای آموزشی و رویه های خلاقه این گروه از معلمان و ایجاد بستر مناسب برای انتقال و تعمیم تجارب ارزنده آنان به دیگر معلمان، شناسایی علل و عوامل و زمینههای مؤثر بر خلاقیت تدریس معلمان خلاق از اهمیت بالایی برخوردار است. با این وصف این مسأله مهم و مؤثر و به اشتراک گذاری تجارب سایر معلمان خلاق میتواند بستر افزایش عدالت آموزشی در روستاها را بیشتر نماید؛ اما تاکنون در نظام آموزشی ما بدان توجه نشده و مورد غفلت واقع گردیده است. از اینرو مطالعه حاضر با هدف پاسخگویی به این سؤال اساسی که زمینهها وعوامل ایجاد خلاقیت در تدریس معلمان خلاق روستایی چیستند؟ در صدد تحلیل تجارب زیسته معلمان خلاق روستایی و ارائه الگویی است که بر اساس آن بتوان ضمن انتقال این تجارب به سایر معلمان، زمینه خلاقیتهای آموزشی را در نظام آموزشی کشور تقویت کرد. بی تردید فراهم کردن امکان بهرهبرداری گستردهتر از دستاوردهای آموزشی و رویه های خلاقه این گروه از معلمان و ایجاد بستر مناسب برای انتقال و تعمیم تجارب ارزنده آنان به دیگر معلمان، نیازمند شناسایی علل و عوامل و زمینههای مؤثر بر خلاقیت تدریس معلمان خلاق است؛ پدیده ایکه تاکنون در نظام آموزشی ما بدان توجه نشده و مورد غفلت واقع گردیده است.
روش شناسی:
در پژوهش حاضر از رویکردکیفی و راهبرد پدیدارشناسی توصیفی استفاده شده است که در آن دانش در درجه اول از طریق گردآوری دادههای کلامی با مطالعه عمیق دیدگاه و تجارب زیسته مشارکتکنندگان در تحقیق فراهم و سپس با عرضه این دادهها آنها را به شیوهای استقرایی و تحلیل میشوند (Gall et al, 1996). برای نخستین بار در سال 1807 اصطلاح ((پدیدار شناسی)) را هگل[1] در کتاب ((پدیدار شناسی روح)) استفاده کرد. بنیان گذار مکتب پدیدار شناسی، فرانتس برنتانو فیلسوف فرانسوی است. هرسول[2] یکی از بنیان گذاران و بلکه مؤثرترین فرد در شکلگیری و رشد پدیدارشناسی است (Zahavi, 2003). ﭘﺪﯾﺪار ﺷﻨﺎﺳﯽ، اﺳﺎﺳﺎً ﻣﻄﺎﻟﻌﻪ ﺗﺠﺮﺑﻪ زﯾﺴﺘﻪ ﯾﺎ ﺟﻬﺎن زﻧﺪﮔﯽ اﺳﺖ. ﭘﺪﯾﺪار ﺷﻨﺎﺳﯽ ﺑﻪ ﺟﻬﺎن، آن ﭼﻨﺎن ﮐﻪ ﺑﻪ وﺳﯿﻠﻪ ﯾﮏ ﻓﺮد زﯾﺴﺘﻪ ﻣﯽﺷﻮد، ﻧﻪ ﺟﻬﺎن ﯾﺎ واﻗﻌﯿﺘﯽ ﮐﻪ ﭼﯿﺰی ﺟﺪای از اﻧﺴﺎن ﺑﺎﺷﺪ، ﺗﻮﺟﻪ دارد(همان).
و جهت جمع آوری دادهها از مصاحبه نیمه ساختار یافته استفاده شده است. در حقیقت انتخاب مشارکت کنندگان در مطالعات پدیدار شناسانه، هدفمند است (Danaeeifard and Kazemi, 2011: 140). از اینرو افرادی باید انتخاب شوند که دارای تجارب ارزندهای در خصوص پدیده مورد نظر بوده باشند. بر همین مشارکت کنندگان در این پژوهش، معلمان خلاق مناطق روستایی استان کردستان (منطقه آموزشی موچش) هستند که براساس سه معیار زیر توسط اداره آموزش و پرورش منطقه مذکور به عنوان معلمان خلاق شناسایی شده بودند:
اولاً: دارای نتایج و دستاورد آموزشی درخشان (کارنامه آموزشی موفق) بودهاند.
ثانیاً: در جشنواره الگوهای برتر تدریس در استان، مقام و رتبه بالا کسب کردهاند.
ثالثاً: بر پایه ارزیابیهای چندگانه از دیدگاه مدیران مدارس، همکاران آموزشی و دانش آموزان آنها به عنوان فرد خلاق شناخته شداند.
در واقع منظور از افراد خلاق معلمانی هستند که در شرایط سخت تدریس در روستا بتوانند با استفاده از روش و شیوه خاصی امکان یاددهی و یادگیری اثربخش را برای دانشآموزان خود فراهم کنند. براین اساس محقق با مراجعه به اداره آموزش و پرورش و براساس معیارهای مذکور اسامی و مشخصات 8 نفر از معلمان خلاق را دریافت کرد که مشخصات و ویژگیهای جمعیت شناختی آنها در جدول 1 ارائه شده است. جهت احصاء و اطلاع از دیدگاهها و تجارب مشارکت کنندگان نیز از مصاحبه عمیق استفاده شد.
جدول1: مشخصات مشارکت کنندگان در پژوهش
ردیف |
جنسیت |
سن |
تحصیلات |
سنوات خدمت |
رشته تدریس |
1 |
زن |
32 |
کارشناسی ارشد |
15 |
آموزش ابتدایی |
2 |
زن |
38 |
کارشناسیارشد |
12 |
علوم زیست |
3 |
زن |
27 |
کارشناسی ارشد |
9 |
دبیر شیمی |
4 |
زن |
25 |
کارشناسی |
6 |
دبیر جغرافیا |
5 |
مرد |
34 |
کارشناسی ارشد |
12 |
علوم اجتماعی |
6 |
مرد |
27 |
کارشناسی |
8 |
آموزش ابتدایی |
7 |
مرد |
29 |
کارشناسی ارشد |
7 |
ریاضی |
8 |
مرد |
24 |
کارشناسی |
4 |
دبیر ادبیات |
جهت تجزیه و تحلیل دادهها در این پژوهش نیز از روش تحلیل کلایزی (1978) استفاده شد که دارای مراحل زیر است:
1.در پایان هر مصاحبه و ثبت یادداشت ﺑﺮداریهای میدانی، ابتدا بیانات ضبط شده شرکت کنندگان مکرراً گوش داد شده و اظهاراتشان کلمه به کلمه روی کاغذ آورده و جهت درک احساس و تجارب شرکتکنندگان چند بار مطالعه شد.
2. پس از مطالعه همه توصیفهای شرکت کنندگان، زیر اطلاعات با معنی، بیانات مرتبط با پدیده مورد بحث، خط کشیده شد و به این طریق جملات مهم مشخص شدند.
3. استخراج مفاهیم[3] بعد از مشخص کردن عبارات مهم هر مصاحبه، سعی شد تا از هر عبارات یک مفهوم که بیانگر معنی و قسمت اساسی تفکر فرد بود استخراج گردد. البته پس از کسب این مفاهیم تدوین شده، سعی کردیم تا مرتبط بودن معنی تدوین شده با جملات اصلی و اولیه را مورد بررسی قرار دهیم و از صحت ارتباط بینآنها اطمینان حاصل کنیم.
4. بعد از استخراج مفاهیم، پژوهشگران مفاهیم تدوین شده را به دقت مطالعه نموده و براساس تشابه مفاهیم آنها را دسته بندی کردند که بر پایه آنهادستههای موضوعی از مفاهیم تدوین شده، تشکیل شد. برای توصیف جامع از پدیده مورد مطالعه، نتایج بدست آمده به هم پیوند داده شدند و دستههای کلیتری از مفاهیم به وجود آمدند.
6. از پدیده مورد مطالعه( تا حد امکان با بیانی واضح و بدون ابهام) توصیف نسبتاً جامعی ارائه شد.
7. اعتبار بخشی یافتهها با مراجعه مجدد به هر یک از مشارکتکنندگان وانعکاس یافتهها به آنان، انجام شد. مشارکت کنندگان در مطالعه حاضر ضمن اصطلاع از نحوه تحلیل و جمع بندی دیدگاههای خود مجدداً بر ان صحه گذاشتند. به علاوه جهت استحکام تحقیق از دو معیار اطمینان پذیری و باور پذیری نیز استفاده شد.
یافته های تحقیق:
همانگونه که پیشتر گفته شد نتایج حاصل از مصاحبهها با مشارکت کنندگان براساس سؤال اصلی پژوهش، به شکلی استقرایی و بر پایه مدل تحلیلی کلایزی تحلیل گردید که در جدول 2 یک نمونه از نحوه تحلیل و کدگذاری مصاحبهها نشان داده شده است. بر این اساس مجموعه پاسخ هایی که مصاحبه کنندگان به سؤال مصاحبه داده بودند، در سه دستهی کلی عوامل فردی، فرهنگی، اداری مؤثر بر خلاقیت تقسیم شدند که ذیلاً با شواهد مثالی از دیدگاه مشارکت کنندگان در پژوهش مستند گردیده است.
جدول 2: نمونه کدگذاری مصاحبه ها
کدباز |
کد محوری |
کد انتخابی |
"از عوامل زمینهساز خلاقیت بنده، ساده نمودن محتوا متناسب با سطح درک دانشآموزان روستایی بود. مثلاً دانشآموزان سال سوم دبیرستان در درک تجسمی رابطه فیثاغورث ضعیف بودند. بنابراین برای درک شهودی آن سه قاب شبیه مستطیل در مثلث قائم الزاویه با شیشه ساختم و هر سه را به هم وصل کردم. در مربع روی وتر مایع ریختم وقتی مایع درون مربع روی وتر در دو مربع دیگه ریخته شد هر دو را پر کرد، به همین دلیل گفتم رابطه فیثاغورث می گوید: مربعی که روی وتر است مساوی دو مربع دیگه قائم الزاویه است. با این کار دانش آموزان به راحتی رابطه فیثاغورث را درک کردند."
|
تجربه و تحصیلات معلمان
ساده سازی محتوا
تسلط بر محتوا |
عوامل فردی |
یافتههای کسب شده در خصوص عوامل فردی مؤثر بر خلاقیت معلمان ابتدا براساس تشابه معنایی در سه مقوله الف) تجربه و تحصیلات فردی، ب) علاقه و انگیزه و ج) وجدان کاری دسته بندی و سپس این سه مفهوم نیز در یک دسته کلی تری تحت عنوان عوامل فردی طبقه شدند.
الف: تجربه و تحصیلات معلمان
تجربه کافی آموزشی و تحصیلات مرتبط معلمان از جمله پارامترهایی هستند که به زعم مشارکتکنندگان در این پژوهش کیفی می توانند در رشد خلاقیت آموزشی معلمان آنهم در شرایط بسیار محدود کننده آموزشی در مناطق دور افتاده نقش مهمی ایفا نمایند. دیدگاه مشارکت کنندگان در ارتباط با این مؤلفه ها و ابعاد جانبی آن قابل تأمل است.
معلم شماره 1 در تاثیر عوامل فردی بر تسلط بر محتوا و ساده سازی آن متناسب با سطح درک دانش آموزان تاکید میکند.
"از عوامل زمینهساز خلاقیت بنده، ساده نمودن محتوا متناسب با سطح درک دانشآموزان روستایی بود. مثلاً دانشآموزان سال سوم دبیرستان در درک تجسمی رابطه فیثاغورث ضعیف بودند. بنابراین برای درک شهودی آن سه قاب شبیه مستطیل در مثلث قائم الزاویه با شیشه ساختم و هر سه را به هم وصل کردم. در مربع روی وتر مایع ریختم وقتی مایع درون مربع روی وتر در دو مربع دیگه ریخته شد هر دو را پر کرد، به همین دلیل گفتم رابطه فیثاغورث می گوید: مربعی که روی وتر است مساوی دو مربع دیگه قائم الزاویه است. با این کار دانش آموزان به راحتی رابطه فیثاغورث را درک کردند."
در نظام آموزش متمرکز مواد آموزشی به طور یکسان بدون توجه به نیازها، امکانات و همچنین سطح درک و فهم دانشآموزان مناطق مختلف تهیه و تنظیم میشود. به همین سبب تدریس مواد درسی برای معلمان مناطق مختلف سخت و دشوار است. اما معلمان آگاه و با تجربه تسلط زیادی بر محتوا دارند و با استفاده از روشها و شیوههای جدید به ساده سازی محتوا متناسب با سطح درک و سن دانشآموزان مناطق مختلف میپردازند، براین اساس تسلط معلمان خبره بر محتوا، زمینه خلاقیت آنها را فراهم میکند.
معلم شماره6 بر آشنایی با روشهای مختلف تدریس تاکید میکند.
"در زمینه روش تدریس همیشه سعی کردهام که با توجه به تعداد جمعیت دانش آموزان، فضای کلاسی و امکانات موجود در روستا از بهترین روشها استفاده کنم. در هر کلاسی دانش آموزان با سطوح خیلی خوب، خوب، متوسط و ضعیف وجود دارند که با بررسی پرونده تحصیلی آنها و همچنین در طی ماه اول تحصیلی آنها را شناسایی کرده و سعیام براین بوده است که ضمن چینش گروهی نیمکت ها، یک دانش آموز خیلی خوب را در کنار یک دانش آموز ضعیف یا متوسط، قرار بدهم که این دانش آموزان ضعیف و متوسط در کنار دانش آموزان خیلی خوب ارتقاء پیدا کنند و انگیزه بیشتری پیدا کنند."
معلم شماره 4 از عوامل فردی موثر بر خلاقیت بر آشنایی معلمان با روشهای مختلف ارزشیابی تاکید دارد.
"یکی از علل موفقیت بنده استفاده از روش و شیوههای مختلف ارزشیابی بود. من هر گونه پیشرفتی را تشویق میکردم و به جای ارزشیابی مستمر در دو یا سه جلسه در طول ترم، هر جلسه ارزشیابی داشتم، به این صورت که به هر پاسخ درست دانش آموزان در هر جلسه یک گلبرگ میدادم و درآخر کل گلبرگها به یک گل زیبا تبدیل میشد و دانش آموزان برای بدست آوردن گل زیبا در طول ترم با هم رقابت میکردند."
معلم شماره 8 بر انتخاب شیوه تدریس متناسب با موضوع درس تاکید میکند.
"هر موضوع درسی را با شیوه تدریس مناسب با آن تدریس میکردم. مثلا برای درس تاریخ بعد از ارائه درس به هر کدام از دانش آموزان نقشی از داستان تاریخ میدادم تا در جلسه آینده آن را به صورت نمایش ارائه دهند. این باعث میشد که ویژگیهای شخصیتهای تاریخی را بهتر درک کنند."
بنابراین معلمان با تجربه از خلاقیت بیشتری نسبت به معلمان تازه کار برخودارند چون آنها با روش و فنون تدریس بیشتری آشنا هستند و برای درک بهتر دانش آموزان مطالب و موضوعات درسی را به روش و شیوههای مختلف ارائه میدهند و همچنین روش و فرآیندهای تدریس را به صورت تصادفی انتخاب نمیکنند بلکه آنها را برمبنای نیاز کلاس و متناسب با موضوعات درسی انتخاب مینمایند.
معلم شماره 5 خلاقیت خود را در تو انایی مدیریت کلاسمیداند.
"از مهمترین عواملی که به خلاقیت من کمک کرد؛ قدرت کنترل کلاس و استفاده از موقعیتها برای یادگیری بهتر دانشآموزان بود. مثلاً درکلاس زیست شناسی یک پرنده وارد کلاس شد باوجود اینکه کلاس من همه دختر بودند بدون اینکه کلاس را بهم بزنم از یک دانش آموز خواستم آن را بگیرد و بعد ویژگیهای ظاهری و بیولوژیکی پرنده که در جلسه قبل به صورت تئوری تدریس کرده بودم را بر روی این پرنده به صورت عملی شرح دادم."
معلمان توانمند به علت تسلط بر محتوا، آگاهی از روشهای مختلف تدریس، داشتن روحیه انتقاد پذیری و مهارت در پرسش و پاسخ، از توانایی لازم برای جلب توجه دانش آموزان و گسترش مشارکت آنها در کلاس و همجنین ایجاد نظم و انضباط برخوردارند. بدیهی است زمانی معلمان میتوانند از هر شرایطی به عنوان فرصتی برای تدریس و یادگیری بهتر استفاده کنند که کنترل کامل و همه جانبهای بر کلاس داشته باشند.
معلم شماره 7 بر توانایی مدیریت زمان تاکید میکند.
"من برای مدیریت زمان در کلاس چند پایه، از یادگیری همسال به همسال استفاده می کردم مثلا برای یادگیری دانش آموزان پایهی پایینتر از دانش آموزان پایهی بالاتر استفاده می کردم به همین سبب زمان کافی برای تدریس دو پایه داشتم و از سوی دیگر چون دانش آموزان دو پایه از لحاظ سطح فکری به هم نزدیک بودند در نتیجه مطالب را زودتر و بهتر یاد میگرفتند."
شواهد پژوهشی نشان میدهد که علیرغم اینکه بسیاری از معلمان روستایی در کلاسهای چند پایه به علت تدریس همزمان در چند پایه تحصیلی با مشکل کمبود زمان برای تدریس مواجه هستند، اما معلمان خلاق با استفاده از روش و فنون های خاص به گونهای زمان را مدیریت میکنند که اثر بخشی فعالیتهای آموزشی آنها را افزایش میدهد.
معلم شماره 8 بر آشنایی با روند پژوهش و اقدام پژوهیتاکید میکند.
"با توجه به اینکه من دارای مدرک تحصیلات تکمیلی میباشم و با اصول و روند انجام کارهای پژوهشی شناخت پیدا کردهام در بسیاری از موارد برای حل مشکلات دانش آموزان روستایی در فرایند یادگیری از اقدام پژوهی استفاده میکنم."
معلم شماره 4 نیز به موضوع سواد پژوهی اشاره کردهاست.
"از عوامل دیگر زمینه ساز خلاقیت در تدریس سواد پژوهی است. مثلا من با اقدام پژوهی در کلاس سعی میکردم از آنالوژی استفاده کنم که از آن به عنوان یک مقایسه سریع و واضح بین دو رشته و یا قلمرو علمی تعریف میشود و دانش آموزان در یک قلمرو آشنایی دارند اما با قلمرو دیگر ناآشنا هستند."
نتایج مصاحبهها نشان داد که توانایی و مهارت معلمان در تسلط بر محتوا و روشهای مختلف تدریس و ارزشیابی، توانایی کنترل کلاس، مدیریت زمان و همچنین مهارت در اقدام پژوهی ناشی از تجربه و تحصیلات بالای آنان است (شکل 1). همچنین یافتههای پژوهشی آشکار ساخت که خلاقیت و نوآوری معلمان به مخزن غنی از دانش که طی سالها تجربه و تحصیل در زمینه تدریس و یادگیری کسب نمودهاند، بستگی دارد. معلمان خلاق از دانش و آگاهی ماحصل تجربه و تحصیلات خود نه به عنوان معلومات پرکننده مغزی بلکه به عنوان وسیلهای برای یافتن راهحل جدید در هنگام مواجهه شدن با چالشها و شرایط ویژه تدریس در مدارس روستایی استفاده میکنند.
شکل 1) تواناییها و مهارتهای ناشی از تجربه و تحصیلات فرد
ب: علاقه و انگیزه
معلم شماره 2 توجه به امور جالب در زندگی و ربط دادن آن به تدریس را عامل مؤثر برخلاقیت در تدریس میداند.
"من از هر چیز جالبی که به ذهنم میرسید یا توجه مرا به خود جلب در تدریس استفاده میکردم. مثلا یکبار اسامی دانش آموزان را به ترتیبی که در لیست حضور غیاب بود، نخواندم همه تعجب کردند بعد متوجه شدم همه ترتیب اسم خودشان را که بعد از چه کسی خوانده میشود را حفظ کرده بودند. این یک جرقهای شد تا من گرامر حال ساده را که دانش آموزان در یادگیری آن مشکل داشتند را با استفاده از این روش آسان کنم. مثلاً به نفر اول لیست عنوان فاعل دادم و نفرات بعد لیست به عنوان فعل ، مفعول، قید زمان و مکان دادم به این ترتیب دانش آموزان به راحتی این گرامر را یادگرفتند."
معلم شماره 7 ایجاد ارتباط بین علائق معلم و تدریسرا زمینه ساز خلاقیت میداند.
"برای تنوع و ایجاد شیوههای جدید در تدریس همیشه سعی میکردم بین علاقه خود و مطالب درسی ارتباط ایجاد کنم مثلاً چون به فوتبال علاقه داشتم به دانش آموزان میگفتم اگر یک توپ با این مشخصات و معیارها برای تیم رئال مادرید درست کنیم چقدر چرم نیاز داریم. یا هر چیز دیگری که به نظرم جالب میآمد برای یادگیری بهتر دانشآموزان به موضوعات درسی ربط میدادم."
براساس مصاحبهها ویژگیهای بالا در معلمانی دیده میشود که به شغل معلمی و تدریس علاقه داشته باشند، معلمان دارای علاقه و انگیزبه شغل معلمی با اشتیاق به کار خود نگاه میکنند و با پرورش ذهن خلاق سعی میکنند هر ایده و نگرش که در زندگی روزمره به نحوی میتواند به موفقیت آنها در تدریس کمک میکند، استفاده کنند. همچنین آنها هر چیز جالبی که در زندگی روزمره ذهن آنها را به خود جلب کند به عنوان یک موقعیت جدید در تدریس به کار میکنند.
شکل 2) علاقه و انگیزه
ج: وجدان کاری
معلم شماره 5 توجه به باورها و ارزش اخلاقی در هنگام انجام کار را عامل موثر برخلاقیت میداند.
"چون به دین مبین اسلام معتقد هستم و از دیدگاه دین اسلام هر نوع کسب حلال بایستی با تلاش و کوشش فراهم شود. سعی میکردم که کامل از وقت و زمان کلاس استفادهکنم و و با استفاده از انواع تکنیکها امکان یادگیری دانشآموزان را فراهم کنم".
معلم شماره3 بر بیتوتهبه عنوان عامل خلاقیت تاکید میکند.
"چون در روستا ساکن بودم به خانه دانش آموزان زیاد رفت و آمد میکردم و در نتیجه با شناسایی فرهنگ مردم و نقاط قوت و ضعف تک تک دانش آموزان سعی میکردم روش و شیوه تدریس متناسب با وضعیت دانش آموزان انتخاب کنم. مثلاً در بین دانش آموزان روستایی قدرت نه گفتن، خیلی پایین است و هر چند من به صورت تئوری سعی میکردم این توانایی را در دانش آموزان ایجاد کنم باز ناتوان بودم. اما با رفت و آمد به خانه آنها متوجه شدم که آنها بسیار تحت تاثیر فیلم و نمایش قرار میگیرند. سپس با ارائه یک نمایش کوتاه توانستم توانایی نه گفتن را در دانش آموزان افزایش دهم".
بنابراین افراد دارای وجدان کاری با تعهد درونی به وظایف و ارزشهای سازمان، کار خود را با نظم و انسجام خاصی انجام میدهند و هچنین از کارایی و اثربخشی بالایی نیز برخوردارند. از اینرو معلمان دلسوز و دارای وجدان کاری نیز چون تردد در مسافت طولانی بین شهر و روستا باعث خستگی آنها میشود و در نهایت این خستگی بر کاهش کیفیت تدریس آنها موثر است، در روستای محل تدریسشان بیتوته میکنند. مصاحبهها نشان میدهد که معلمان با بیتوته در روستا بیشتر دانش آموزان را درک میکنند و حتی گاهی خود را جای دانش آموز تصور میکنند تا بینند آنها با توجه به آن شرایط سخت کاری در روستا و همچنین کمبود امکانات چگونه مطالب درسی را درک میکنند تا از روش و فنون متناسب با آن موقعیت استفاده کنند.
شکل 3) وجدانکاری
2-عوامل فرهنگی
علاوه بر عوامل فردی مشارکت کنندگان به مفاهیم دیگری اشاره نمودند که براساس تشابه معنایی در دو دسته کلی، توجه به تعارض محتوا با نیاز دانشآموزان مناطق مختلف و توجه به محدودیتهای فرهنگی مناطق محروم دسته بندی میشوند، و این دو مفهوم نیز در دسته کلیتر عوامل فرهنگی طبقه بندی میشوند.
معلم شماره 4 بر کاربردی کردن مطالب به عنوان عامل خلاقیت تاکید دارد.
"نه تنها دانش آموزان روستایی دارای پیشینه علمی ضعیف هستند، بلکه تدریس درس ریاضی برایشان توجیه پذیر نمیباشد و به همین دلیل بسیاری از مفاهیم و اصطلاحات را درک نمیکردند. به عنوان مثال گاهی سؤال میپرسیدند که این مفاهیم ریاضی چه کاربردی در زندگی ما دارد و اصلاً چه لزومی به یادگیری آن هست؟ به همین دلیل مسائل ریاضی را در محیط روستا و به صورت شهودی تدریس میکردم. مثلاً مساحت زمینهای کشاورزی نزدیک روستا را بدست میآوردیم بعد به دانشآموزان میگفتم حالا چند متر سیم برای حصار بندی آن لازم است، بعد از کلاس آن را به عنوان حل تمرین تحویل دهید. یا به دانش آموزان میگفتم اگر شما مثلث متشابه الاضلاع را یاد بگیرید، دیگر نیازی به استفاد از متر، برای اندازگیری ارتفاع خانههای شما نیست و با اندازهگیری سایه آن میتوانید ارتفاعش را بدست آورید. در پایان از دانشآموزان میخواستم همه ارتفاع خانه خود را اندازه بگیرند و به عنوان تمرین برای من بیاورند. استفاده از این شیوه عامل اصلی افزایش علاقه دانش آموزان در آن شرایط برای یادگیری درس ریاضی بود."
البته شواهد تحلیلی از محتوای برنامه درسی ملی کشور نشان میدهد که محتوای تدوین شده در کتب درسی با نیاز دانش آموزان مناطق مختلف که دارای ارزشها و تجارب محیطی خاص هستند، هماهنگ نیست. به همین دلیل درصورت بی ربط بودن محتوای آموزشی و عدم تناسب آن با نیازهای فرهنگی و محیطی دانشآموزان، انتقال مطالب و مفاهیم به محیط واقعی و اجتماعی برای دانشآموزان نیز امکان پذیر نیست و این باعث تردید و بیانگیزگی دانشآموزان نسبت به یادگیری مطالب در کلاس درس میشود. اما معلمان خلاق با کاربردی نمودن مطالب درسی و تطابق آن با زندگی واقعی دانشآموزان علایق و انگیزه آنها را نسبت به یادگیری مطالب درسی افزایش میدهند.
معلم شماره 6 همسان سازی محتوا متناسب با سطح درک دانش آموزان مناطق مختلف را عامل خلاقیت میداند.
"با توجه به ناهمسانی محتوا با سطح درک دانش آموزان، آنها از یادگیری مطالب نامناسب و صرفاً تئوری خسته میشدند. به همین دلیل برای درک محتوا به فکر ارائه مطالب از طریق بازی افتادم. مثلا در درس مطالعات اجتماعی از دانش آموزان میخواستم بازیهای محلی خودشان را به من یاد دهند و من در کنار بازی زیرکانه قوانین اجتماعی را به دانشآموزان یاد میدادم."
معلم شماره 5 بر توجه به تفاوت زبان رسمی با زبان مادری به عنوان عامل خلاقیت تاکید میکند.
"دانش آموزان در یادگیری مفاهیم به زبان رسمی مشکل داشتند. مثلا من به دانش آموزان میگفتم در مورد کلمه کیف جمله بسازید؛ آن را با کلمه کوه که در زبان خودشان مثل کیف تلفظ میشود، اشتباه میگرفتند. برای رفع این چالش با استفاده از شعر و داستانهای کوتاه سعی کردم نه تنها یادگیری این مفاهیم را برای دانش آموزان ساده کنم بلکه زبان رسمی را نیز برای دانش آموزان جذاب نشان دهم."
همچنین معلم شماره 3 در این زمینه اشاره میکند.
"از مهمترین علل خلاقیت من به عنوان دبیر شیمی تعارض محتوا با مختلف زبان مادری دانشآموزان بود. مثلا در درس شیمی دانش آموزان بسیاری از مطالب و اصطلاحات فنی و ناآشنا با زبان مادریشان را یاد نمیگرفتند، به همین دلیل مطالب درسی را به صورت طنز و با ارتباط دادن آنها به دنیای واقعی تدریس میکردم مثلا برای تدریس خواص مواداز جملات طنز استفاده میکردم تا دانش آموزان نسبت به کلمات نا آشنا اشتیاق نشان دهند."
این درحالی است که دانش آموزان مناطق مختلف در بدو ورود به مدرسه با چالشهای خاص دوگانگی زبان مواجهه هستند. چون مطالب درسی به زبان رسمی که سنخیتی زیادی هم از لحاظ تلفظ و هم از لحاظ محتوایی با زبان مادری آنها ندارد، بیان میشود و از سوی دیگر آنها تجارب و پیشینه خود را براساس زبان مادری یادگرفتهاند و در برابر یادگیری به زبان رسمی دچار چالشهای خاصی میشوند، بنابراین معلمان مناطق مختلف به ویژه مناطق روستایی باید برای یادگیری مفاهیم به زبان رسمی از شیوه ها و فنون جدیدی استفاد کنند.
با این وصف معلمان خلاق با توجه به تعارض برنامه آموزشی با فرهنگ مناطقمختلف با کاربردی نمودن مطالب وهمسان سازی محتوا، کاهش تعارض زبان رسمی با مادری را در دستور خود قرار میدهند. چون در نظام آموزش متمرکز بدون توجه به تفاوت منابع و امکانات، نیازهای فرهنگی و زبان مادری اقوام مختلف به تدوین برنامهها آموزشی غیر واقعبینانه و نامناسب با فرهنگهای مختلف میپردازند. و از طرفی دیگر نه تنها برنامه آموزشی متناسب با فرهنگ طبقه بالا و شهری تدوین میشود بلکه با توجه به اینکه دانشگاههای تربیت معلم در شهرها تاسیس شده (پدیده شهری)، برنامههای آموزشی آنها نیز براساس فرهنگ شهری تدوین میشود. بنابراین معلمان روستایی با توجه به تعارض محتوا با نیاز دانش آموزان مناطق مختلف و تفاوت رسمی با زبان مادری دانش آموزان در تدریس با چالش و شرایط ویژهای مواجه هستند و باید برای اثربخشی خود به دنبال راهحل و شیوهای جدید باشند.
شکل 4) تعارض برنامه آموزی با فرهنگ مناطق مختلف
معلم شماره 6 تلاش برای ایجاد خود محوری در دانش آموزان روستایی را زمینه ساز خلاقیت خود میداند.
"برای ایجاد خود محوری در دانش آموزان میتوان از شیوه تغییر مدیریت کلاس استفاده کرد. مثلاً من هنگام ارائه کنفرانس توسط دانش آموزان مدیریت کلاس را به آنها واگذار میکردم و خودم نیز مانند دیگر دانش آموزان باید به سوالات در زمان ارائه کنفرانس پاسخ میدادم."
معلمان شماره 4 و6 تلاش برای تقویت قدرت بیان و پرسش و پاسخ در دانش آموزان روستایی را عامل خلاقیت می دانند.
براساس دیدگاه معلمان شماره 4و6 معلمان برای تقویت قدرت کنجکاوی، ابراز بیان و پرسش و پاسخ دانشآموزان دارای مشکلات روانشناختی مانند ترس و شرم در مدارس روستایی میتوانند از روش بارش مغزی استفاده کنند. مثلاً یک مسئله را مطرح و از دانش آموزان بخواهند هر راهحلی که به ذهنشان میرسد را بیان کنند.
معلم شماره 8 عامل خلاقیت را کاهش کم رویی دانش آموزان بیان کرده است.
"یکی از مشکلاتی که در دانشآموزان روستایی مشاهده می شود عدم توانایی تکلم و سخنرانی در جمع بود که ریشه در فقر فرهنگی خانوادهها داشت. لذا به عنوان دبیر درس علوم اجتماعی سعی کردم بعضی از موضوعات درسی را به صورت گروهی و مشارکتی تدریس نمایم؛ چرا که تدریس گروهی و سخنرانی در جمع باعث افزایش اعتماد به نفس در دانشآموزان و کاهش کم رویی درآنها میشد."
بنابراین مواجه شدن معلمان با مسائل و مشکلات روانشناختی دانشآموزان مناطق محروم میتواند زمینه خلاقیت آموزشی را در آنان تقویت کند. با توجه به محدویتهای فرهنگی مانند پایبندی به عقاید سنتی و سبک پدر سالاری، والدین محدودیت و موانع زیادی به فرزندان خود اعمال میکنند و از دیدگاه آنها فرزندان باید به والدین احترام بگذارند و هر آنچه که آنها میگویند بدون هیچ بحثی انجام دهند. همچنین امکان اظهار نظر و تبادل کلامی در بین فرزندان این خانوادهها بسیار اندک است. بنابراین فقر فکری و علمی والدین به ایجادمشکلات روانشناختیمانند ترس و شرم در دانش آموزان منجر میشود که قدرت ابراز بیان، کنجکاوی، پرسش و پاسخ و خود محوری از آنها گرفته شود. در نتیجه معلمان هنگام مواجه با این چالشها و شرایط ویژه تدریس در مدارس روستایی باید از روش و شیوههای جدید و متناسب با آن موقعیت برای تدریس و یادگیری استفاده کنند. مثلا برای ایجاد اعتماد به نفس و خود اتکایی و تقویت قدرت بیان در دانش آموزان معلمان میتوانند از روش تدریس مشارکتی و گروهی استفاده کنند.
شکل 5) توجه به محدودیتهای فرهنگی مناطق محروم
3- عوامل اداری
در خصوص سایر عوامل اثرگذار بر خلاقیت تدریس معلمان مشارکت کنندگان به مفاهیم دیگری نیز نظیر رعایت قوانین بوروکراسی، عدم تفویض اختیار به مدیران، کمبود امکانات، مشارکت با همکاران، تشکیل جلسه اولیاء و مربیان و حمایت مدیر مدرسه اشاره نمودند که براساس تشابه معنایی در دسته کلیتر عوامل اداری طبقهبندی شدند.
معلم شماره 3 بر رعایت قوانین بورو کراسی به عنوان یکی از موانع خلاقیت تاکید میکند.
"هر بار که معاون آموزشی اداره آموزش و پرورش منطقه، به مدرسه ما مراجعه میکرد از ما میخواست که در چهارچوب قوانین مشخص شده کار کنیم و دستاوردها را بالا نگه داریم به ما هشدار میداد در صورت پایین بودن نمرات و رعایت نکردن قوانین، شما را توبیخ میکنم. در نتیجه امکان ریسک پذیری عقلانی را از ما میگرفت."
نظام آموزش و پرورش کشور که دارای ساختاری متمرکز بوده که در آن قوانین از بالا به پایین و به صورت سلسه مراتبی اعمال میگردد و تخصص گرایی، وظیفهمداری، یکنواختی و عدم انعطاف از مشخصات بارز آن بوده بر بازده و نتایج و همچنین قوانین و ضوابط سخت و ثابت تأکید میکند، امکان بروز خلاقیت از منابع انسانی بالاخص معلمان را از آنان سلب میکند.
معلمان شماره 4 و 7 بر عدم تفویض اختیار مدیران به معلمان را به عنوان یکی از موانع خلاقیت ذکر میکنند. معلم شماره 4 در این ارتبط موضوعی چنین میگوید:
بسیاری از مطالب درسی مانند جغرافیا و زیست باید در محیط بیرون و در اردوهای علمی تدریس میشوند، اما برای تدریس در محیط روستا باید از مدیر اجازه گرفته شود، مدیر نیز براساس رعایت قوانین بوروکراسی اجازهی تدریس در بیرون از مدرسه محیط را نمیدهد. در نتیجه معلمان ناگزیرند در اردوهای تفریحی مطالب علمی را تدریس میکنند."
بدیهی است که انجام فعالیتهای اثربخش و خلاقانه معلمان به آزادی عمل و استقلال حرفهای معلمان و همچنین فضای آموزشی و مدیریتی مناسب بستگی دارد.
معلم شماره 3 برکمبود امکانات در مدرسه به عنوان یکی از موانع مؤثر بر بروز خلاقیت اشاره میکند.
"چون امکانات آموزشی کم بود و دانش آموزان دارای پیشینه قوی هم نبودند، من سعی میکردم با امکانات کم و ایجاد شیوههای جدید در تدریس، اثربخشی لازم را ایجاد کنم و مثلا در مورد قوانین دست راست در درس فیزیک با استفاده از دست به بچهها آموختم که چگونه مسائل جدید را حل کنند."
نتایج مصاحبهها حاکی از آن است که معلمان بر این باورند که ستفاده از روشهای قدیمی و صرفاً سخنرانی دیگر کارایی و اثربخشی آموزشی ندارد. لذا مجهز شدن مدارس به فناوریهای آموزشی جدید مانند پروژکتور و وسایل سمعی و بصری فضای تدریس را متحول کرده است و امکان ارائه درس به شیوههای متنوع را فراهم میکند و به بهبود کارایی، اثربخشی و خلاقیت معلمان در تدریس کمک میکند. با این حال مدارس روستایی نه تنها به فناوریهای آموزشی مجهز نیستند بلکه اساساً برای دروس عملی مانند علوم و زیست و برای برپایی مؤثر این کلاسها با کمبود فضا، امکانات و مواد آموزشی مواجه هستند. لذا در نتیجه کمبود امکانات آموزشی، عدم کارایی و اثر بخش نبودن تدریس در چنین شرایطی بسیار دور از انتظار نیست. معالوصف معلمان خلاق روستایی با روشهای جدید تدریس، تولید مواد آموزشی و استفاده بهینه از حداقل امکانات در دسترس به رفع کمبودها و بهبود کیفیت تدریس کمک کردهاند.
شکل 6) موانع اداری مؤثر بر خلاقیت
معلم شماره 2 به نقش مدیر مدرسه به عنوانعامل موثر بر خلاقیتاشاره میکند.
"مدیر مدرسه با ایجاد رقابت و مشارکت در بین معلمان این حس را در من بیدار میکرد که میتوانم در هر جلسه با یک روش تدریس جدید و نو در سر سکوی تدریس حاضر شوم. مثلاً یک درس علوم اجتماعی که در مورد مبادله است را به صورت نمایشی ارائه نمودم و وقتی همین موضوع را با همین شیوه در جشنوارهی الگوهای برتر تدریس ارائه کردم؛ باعث شد در استان مقام دوم را کسب کنم."
بدیهی است که برای ایجاد خلاقیت در محیط مدرسه، مدیر خود باید به خلاقیت به عنوان فعالیت ضروری اعتقاد و باور داشته باشد. هر چند بنابه به ماهیت متمرکز آموزشی مدیران باید از قوانین و ضوابط سخت و ثابت پیروی کنند؛ اما مدیران در مدارس میتوانند با تفویض اختیار بیشتر به معلمان و همچنین با تمایل به گوش دادن، بحث کردن و مشارکت در زمینه اجرا و کاربرد ایدههای جدید در زمینه تدریس و یادگیری به پرورش و تحریک خلاقیت در مدرسه بپردازند. علاوه براین در نظام آموزش روستایی چون شرایط و چالش های آموزشی زیاد است مدیران باید معلمان را بیشتر درک کنند و با حمایت، پشتیبایی، تشویق و همچنین ارزیابی مناسب از عملکرد معلمان، امکان خلاقیت آنها را در زمینه الگوها و روشهایی جدید تدریس فراهم کنند.
معلم شماره 5 تعامل با همکاران را عامل رشدخلاقیتمیداند.
"در تشکیل جلسات مشارکتی، دبیران دورهم جمع میشدند و در مورد مسائل و مشکلات تدریس در رشته خود با هم مشورت میکردند. تا به راهحل جدیدی برسند."
"یکی دیگر از علل خلاقیت آن است که در مورد نحوه تدریس خود با معلمان موفق همواره بحث کنید و حتی گاهی رفتار معلمان و همکاران موفق را زیر نظر بگیرد بدون آنکه خودشان بفهمند."
معلم شماره 6 بر تشکیل جلسات اولیاء و مربیانبه عنوان عامل بروز خلاقیت در معلمان تاکید میکند.
"با تشکیل جلسات اولیاء و مربیان توسط مدیر مدرسه و تلاش برای تغییر نگرش والدین نسبت به مدرسه و تربیت فرزندانشان باعث میشد تا از بار مسولیت معلم در کلاس کم شود و در نتیجه با ذهنی بازتر به شیوه و روشهای جدید برای تدریس و یادگیری بپردازند."
شکل 7) عوامل اداری مؤثر بر خلاقیت
بهطورکلی نتایج تحلیل دیدگاه و تجارب مشارکتکنندگان در خصوص عوامل و زمینههای بروز خلاقیت معلمان در مدارس روستایی مؤید آن است که خلاقیت معلمان بهعنوان یک مؤلفه چند وجهی متأثر از فاکتورها و عوامل متعددی است که با هم ارتباط ارگانیک داشته بخشهای مختلف پازل تدریس خلاق را تشکیل می دهند. شکل 8 زمینهها و عوامل مذکور را که به صورت جز به کل چیده شده ترسیم میکند.
شکل 8) عوامل مؤثر بر خلاقیت معلمان خلاق روستایی در تدریس
نتیجهگیری و بحث
مربیان و معلمان اثربخش اغلب طبیعتی خلاق دارند. با این وجود ارزیابی معلمان خلاق چیزی است که کمتر در ادبیات مربوط به خلاقیت به چشم میخورد. در حقیقت در آموزش و پرورش اطلاعات اندکی راجع به تجارب و تلاشهای معلمان خلاق وجود دارد. این در حالی است که مطالعه ویژگی های معلمان خلاق هم از نظر تربیتی و هم از نظر روانشناختی ارزشمند و دارای منافعی است. به باور ایوب و همکارانش (Ayob, Hussain and Abdul Majid, 2013) چنین پژوهشهایی می توانند به توصیف روشهای بهبود خلاقیت و تقویت تجارب تدریس معلمان و همچنین افزایش درک ما از خلافیتهای اجتماعی و میان فردی و بروز رفتار خلاقه در کارهای روزمره افراد بینجامد. به هرحال این مطالعه با هدف شناسایی عوامل مؤثر بر خلاقیت در تدریس معلمان در مناطق روستایی انجام و تلاش شد تا با تحلیل تجربه زیسته معلمان خلاق این زمینهها و عوامل شناسایی و برجسته گردند. نتایج برگرفته از پژوهش مؤید آن بود که در فرایند تدریس خلاق مجموعهای از بسترها و عوامل نقش دارند که به طور کلی می توان آنها را در دسته از عوامل فردی، فرهنگی و اداری دسته بدی کردکه ذیلاً مورد بحث و تفسیر قرار می گیرند.
طبق یافتههای بدست آمده از افراد مورد مطالعه، میتوان عوامل فردی مؤثر برخلاقیت را در سه عامل "تجربه و تحصیلات فرد"، "علاقه و انگیزه" و "وجدان کاری" تجسم کرد.
معلمان باتحصیلات و تجربه بالا از تواناییهای مانند،تسلط برمحتوا و روشهای مختلف تدریس، ارزشیابی، توانایی کنترل کلاس، مدیریت زمان وهمچنین آشنا با روند اقدام پژوهی برخوردارند که زمینه خلاقیت و نوآوری آنها را در هنگام برخورد با چالشهای و شرایط ویژه تدریس در مدارس روستایی فرآهم میکند. از اینرو یافتهها نشان میدهد خلاقیت معلمان روستایی به مخزن غنی از دانش که طی سالها تجربه و تحصیل کسب نمودهاند، بستگی دارد. یافتههای پژوهش با نتایج بدست آمده در پژوهش محمد نژاد و همکاران (Mohammannejad et al, 2011) که نشان دادند سواد پژوهشی معلمان در ابتکار عمل آنها و کیفیت آموزش علوم نقش مؤثری و بسزایی دارد، همپوشی و همخوانی دارد. همچنین با پژوهش رایلی و همکاران (Reilly, 2011) که نشان دادند تفاوت معلمان خلاق کانادایی با همتایان بریتانیایی خود در این است که معلمان خلاق کانادایی دارای دانش فردی هستند و در تدریس خود آن را به کار میگیرند، همپوشانی دارد.
همچنین یافتهها نشان میدهد که معلمان دارای علاقه و انگیزه به شغل معلمی با اشتیاق به کار خود نگاه میکنند و با پرورش ذهن خلاق سعی میکنند هر چیز جالبی که در زندگی روزمره ذهن آنها را به خود جلب میکند به عنوان یک موقعیت جدید در تدریس به کار گیرند. این یافتهها با مطالعات هنریکسن و میشرا (Henriksen and Mishra, 2013) که نشان دادند معلمان علاقمند به تدریس سعی میکنند با ایجاد ارتباط بین موضوع درس و علاقههای غیر شغلی خود و همچنین پرورش ذهنیت خلاق زمینه خلاقیت خود را در تدریس فرآهم کنند، هم پوشانی و همخوانی دارد.
در نهایت نتایج حاکی از آن بود که وجدان کاری در میان افراد مورد مطالعه به عنوان یکی از عوامل خلاقیت از جنبه فردی مطرح گردید. معلمان دلسوز و متعهد وقتی میدیدند که تردد در مسافت طولانی بین شهر و روستا باعث خستگیآنها میشد و در نهایت این خستگی بر کاهش کیفیت تدریس موثر است، در روستا محل تدریسشان بیتوته میکردند. معلمان با بیتوته کردن در روستا، بهتر دانشآموزان را درک میکردند. و حتی گاهی خود را جای دانش آموز تصور میکنند تا بینند آنها با توجه به آن شرایط سخت کاری در روستا و همچنین کمبود امکانات چگونه مطالب درسی را درک میکنند تا از روش و فنون جدید و متناسب با آن موقعیت استفاده کنند. بنابراین میتوان نتیجه گرفت که بیتوته کردن معلمان در روستا زمینه خلاقیت آنها را فراهم میکند. و علاوه بر این امر، معلمان با مشاهده کمبود امکانات، سطح سواد پایین والدین و درگیر شدن دانشآموزان در امرار معاش خانواده، سعی میکردند با کمترین امکانات، بیشترین بهرهوری و کارایی را در این شرایط داشته باشند.
نتایج پژوهش حاضر در مورد عوامل فردی مؤثر برخلاقیت با نتایج مطالعه چان ویوئن (Chan and Yuen, 2014) که چهار عامل شخصیت،انگیزه، نگرش و هدفمندی را به عنوان عوامل موثر برخلاقیت معلمان مطرح کرد، همخوانی دارد.
نتایج پژوهش حاضر عوامل فرهنگی موثر بر خلاقیت را به دو دسته کلی تقسیم کرده که هر کدام از آنها به مولفههای جزئیتری تقسیم میشوند در این میان "توجه به تعارض محتوا با فرهنگ دانش آموزان" و "توجه به محدویتهای فرهنگی مناطق محروم" از اهمیت بالایی برخوردارند. در این ارتباط نتایج حاصل نشان میدهد که در نظام آموزش متمرکز بدون توجه به تفاوت منابع و امکانات، نیازهای فرهنگی و زبان مادری مناطق مختلف به تدوین برنامه آموزشی غیر واقع بینانه و نامناسب می پردازند؛ و این باعث تردید و بیانگیزگی دانشآموزان نسبت به یادگیری و کلاس درس میشود. اما معلمان خلاق روستایی با توجه به تعارض برخی از برنامه آموزشی با فرهنگ مناطق مختلف به کاربردی نمودن مطالب و همسان سازی محتوا متناسب با سطح درک و فهم دانشآموزان مناطق مختلف پرداختهاند و این یکی از عوامل زمینه ساز خلاقیت معلمان روستایی بود. نتیجه پژوهش حاضر با نتایج تحقیق هنریکسن و میشرا (Henriksen and Mishra, 2013) که نشان دادند ربط دادن مطالب درس به دنیایی واقعی زمینه خلاقیت معلمان را فرهم میکند و همخوانی و همپوشانی دارد.
همچنین نتایج پژوهش حاکی از آن بود، فقر فکری و علمی والدین مناطق محروم به ایجاد مشکلات روانشناختی مانند ترس و شرم در دانشآموزان منجر میشودکه قدرت بیان کنجکاوی، پرسش و پاسخ و خود محوری را از دانش آموزان سلب میکند. در نتیجه معلمان خلاق هنگام مواجه با این چالشهای تدریس در مدارس روستایی، به دنبال روش و شیوه جدیدی، متناسب با آن موقعیت بودند. براین اساس توجه به مشکلات روانشناختی دانش آموزان و ریشهیابی آن توسط معلم میتواند زمینه ساز خلاقیت معلمان روستایی در روش و فنون جدید تدریس باشد.
در پژوهش حاضر عوامل اداری مؤثر برخلاقیت به دو دسته عوامل محرک و مانع تقسیم شدند. موانع اداری مانند رعایت قوانین بروکراسی و عدم تفویض اختیار به مدیران و معلمان مدارس امکان خلاقیت را از منابع انسانی در سازمان آموزش و پرورش، بالاخص معلمان میگیرد. از اینرو ریسک عقلانی و خلاقیت معلمان نیازمند فضای مدیریتی و آموزشی مناسب است.
نتایج پژوهش همچنین نشان داد که کمبود امکانات به عنوان عامل مؤثری برخلاقیت معلمان باعث شده تا معلمان با تلاش بیشتر برای کارایی و اثربخشی در تدریس و استفاده بهینه از حداقل امکانات به روش وشیوههای جدیدی که بر اساس دو هدف قبلی پژوهش، یعنی عوامل فردی و فرهنگی که به نوعی در تکامل با هم هستند، در تدریس برسند. نتایج پژوهش همچنین نشان داد که محرکهای اداری و محیطی که در خلاقیت معلمان تاثیر گذار هستند عبارتند از: مدیر مدرسه، همکاران و والدین. مدیر مدرسه با حمایت، پشتیبانی و تشویق معلمان خلاق و همچنین مشارکت در زمینه اجرا و کاربرد ایدههای جدید در زمینه تدریس و یادگیری بر خلاقیت معلمان نقش مؤثر و به سزایی دارد. نتایج یافتهها با پژوهش آقامحمدی(Aghamohammadi, 2013) که حاکی از آن بود، که بین سبک رهبری مدیر و خلاقیت معلمان رابطه معناداری وجودارد، هم پوشانی دارد. در خصوص نقش تعامل و مشارکت همکاران در تقویت زمینه خلاقیت معلمان این پژوهش همسو با نتایج پژوهش هنریکسن و میشرا (Henriksen and Mishra, 2013) تاثیر مشارکت همکاران در تدریس را تائید میکند. علاوه براین نتایج این مطالعه نشان داد که آگاهی والدین از مسائل و مشکلات مدارس و همچنین تشکیل جلسات اولیا و مربیان زمینه خلاقیت معلمان را فراهم میکند. این یافته با نتایج چان ویون (Chan and Yuen, 2014)، هورن و همکاران (Hornget al, 2005) که علاوه بر عوامل شخصی موثر برخلاقیت معلمان دو موضوع دیگر در رابطه با عوامل محیطی که عبارتند از: محیط و مدرسه هم خوانی دارد.
خلاقیت در تدریس عمدتاً به این امر دلالت دارد که یک معلم چگونه علاقه دانشآموزان به یادگیری را برمیانگیزاند (Chee et al, 2016). معلمان خلاق، ایده هایی را متناسب با نیازهای خاص برنامه درسی خود، خلق کرده و ارزیابی می کنند و همچنین خلاقیت را در میان دانش آموزان خود رشد میدهند. ز اینرو اهمیت فراهم کردن بسترهای لازم برای بروز خلاقیت در امر تدریس و در تعامل با دانشآموزان آنچنان زیاد است که باید تلاش گردد تا هر معلم باید به یک حس از خلاقیت مجهز شود. بنابراین تحلیل ادراک معلمان در مورد معلمان و دانش آموزان خلاق بمنزله یک پیش نیاز ضروری برای تحقیق در مورد خلاقیت، ارزیابی و ارتقاء آن در محیط مدرسه تلقی می گردد (Morais and Azevedo, 2011). از اینرو در طول نیم قرن گذشته، علاقه به ایجاد خلاقیت از طریق آموزش و پرورش افزایش یافته است و هنوز هم یکی از موضوعات حیاتی در آموزش و پرورش است (Gozen, 2017). با این حال فراتر از تعاریف متعددی که از خلاقیت میشود، به عنوان یک نقطه مشترک که محققان بر آن اجماع دارند، خلاقیت بر ترکیبی از عوامل شناختی (پردازش اطلاعات)، روانی (صفات شخصیتی، جنبه های انگیزشی) و عوامل احساسی (حالت عاطفی، رفتار) دلالت دارد که به صورت پویا با محیط و خلاقیت در تعامل است و به ظرفیت پیچیده انسانی برای تولید ایدههای جدید، واکنش های اصیل و مرتبط یا محصولات، تولید راه حل های جدید و بیان خود به شیوه ی منحصر به فرد اشاره میکند (Gozen, 2017; Abraham, 2016; Barbot, Besançon and Lubart, 2011; Runco & Jaeger, 2012).
بدیهی است که فرایند تدریس بدون تعامل و ارتباط، اثربخش نخواهد بود. تعامل به عنوان یکی از مهمترین ویژگی های آموزش، مهارتآموزی و به طور کلی یادگیری مورد توجه قرار گرفته است. بنابراین تدریس تعاملی، یک تجربه و اقدام پداگوژیکی بسیار مهم در فرایند تدریس است (Anggeraini, 2018). از نظر جان برجی (Cenberci, 2018) مهمترین موضوع سیستم آموزشی امروز، استفاده از خلاقیت است که بمنزله یک ویژگی بسیار مهم انسانی باید از زمان تولد فرد ایجاد، تقویت و پایدار نگهداشته شود. اذا همانگونه که تفکر خلاق در زمینه اهداف اقتصاد دانش نقش بسیار مهمی ایفاء میکند، ضروری است که نظام آموزشی نیز تلاش کند تا بر بهبود این توانایی مهم و استراتژیک اهتمام کند و تحقق آن را در اولویت اهداف خود قرار دهد.