مقدمه و بیان مسئله
آموزش و علماندوزی از فضایلی است که همواره مورد تأیید بوده و اهتمام بدان معیار رشد و پیشرفت جوامع بوده است. در فرهنگ اسلامی، علماندوزی، بسیار مورد سفارش بوده تا جاییکه آغاز رسالت پیامبر(ص) با امر به خواندن قرین شده (al a’laq/1-5) و از نگاه اسلام هیچ محدودیتی نمیتواند مانع دانشاندوزی شود و توصیهشده است که انسان در هر سنی، بدون تقید به مکان و سختیهای موجود، در یادگیری علوم تلاش نماید. این تأکید سبب شد از صدر اسلام، آموزش و علمآموزی مورد اهتمام قرارگرفته و همواره اهل علم از فضل و ارج ویژهای برخوردار بودهاند. پس از قرآن کریم، حدیث، دومین منبع معرفتشناسی دینی به شمار میآید. حدیث در فرهنگ اسلامی به مجموعه سخنان، رفتار و تأییدات پیامبر(ص) یا معصوم اطلاق میگردد و دومین منبع از منابع تشریع احکام در اسلام میباشد. با توجه به جایگاه خطیر حدیث در اسلام و ماهیت شفاهی آن، محدثان از صدر اسلام شیوهها و ضوابط مشخصی را برای تعلیم حدیث در نظر گرفتهاند تا از صحت آموزش و روایت احادیث اطمینان حاصل کنند. با توجه به آنکه نقل احادیث در سدههای اول بهصورت شفاهی صورت گرفته است، با پذیرش حجیت و اهمیت حدیث در اسلام، اطمینان از صحت نقل و حفظ صحیح احادیث، بسیار حائز اهمیت میباشد. از اینرو؛ علمای حدیث، با جمعبندی و استقراء روشهای تدریس حدیث، با تکیهبر عنصر اطمینان از صحت انتقال مفاهیم و الفاظ، روشهای مذکور را طبقهبندی کردهاند. بر این اساس، برخی از شیوههای تدریس موردپذیرش همه محدثان قرارگرفته و برخی نیز به دلیل عدم اطمینان از صحت انتقال مضامین، مردود اعلامشدهاند (Abu Shohbah, 2011).
در پژوهش حاضر، برای مشخص شدن رابطه جایگاه حدیث با شیوه تدریس این علم، پرسشهای زیر بهعنوان محور بحث قرارگرفتهاند:
1. جایگاه و حجیت حدیث چه تأثیری بر شیوههای تدریس این علم داشته است؟
2. شیوههای متداول و مقبول در تدریس حدیث کدامند؟
3. چه معیاری مبنای ارزیابی و رتبهبندی روشهای تدریس حدیث بوده است؟
پس از بررسیهای بهعملآمده مشخص گردید که درزمینهی موردبحث مقاله حاضر، تاکنون بهصورت اختصاصی مقالهای ارائه نشده است، هرچند پژوهش پیرامون روشهای تدریس خالی از سابقه نیست و مقالات و کارهای پژوهشی متعددی در این زمینه صورت گرفته است که از آن جمله میتوان به «شیوههای تعلیم و تعلم در تاریخ ایران اسلامی» نوشته آقای ابراهیم مشفقی فر، مجله دانشکده علوم انسانی، دانشگاه امام حسین(ع)، سال 1384، اشاره کرد که در آن به بررسی تاریخی شیوههای عمومی تعلیم در ایران اشارهکرده است. مقاله دیگری نیز که با این حوزه ارتباط نسبی دارد، مقاله «بررسی میزان تطابق فعالیتها و روشهای تدریس در دورههای یادگیری الکترونیکی با نظریههای یادگیری» نوشته (Barkhoda et al,2017) میباشد که در آن به بررسی کارآمدی نظریههای یادگیری در دورههای یادگیری الکترونیکی پرداخته است. پژوهشهای موجود، روش تحقیق و دستاوردهای آنها نشان میدهد که در این پژوهشها روش تدریس بهصورت عام موردنظر بوده است؛ و در پژوهش حاضر نویسندگان به بررسی تأثیر ماهیت و جایگاه حدیث بر روشهای متداول تدریس آن در جامعه اسلامی و مخصوصاً در حوزه حدیث میپردازند.
روششناسی پژوهش
رویکرد پژوهش حاضر توصیفی- تحلیلی و از نوع کیفی است. با توجه تغییر سیستمهای آموزشی سنتی و جایگزین شدن روشهای نوین، امکان بررسی میدانی و استفاده از روشهای مستقیم همچون مصاحبه مقدور نبوده، لذا با توجه به جنبه تاریخی بحث، به مراجعه به منابع کتابخانهای اکتفاء شده است. دادههای پژوهش حاضر برگرفته از انواع روشهای تدریس مذکور در منابع و مراجع حدیثی و علوم حدیث است. ابزار این پژوهش، فیشبرداری از منابع و مآخذ میباشد. بر این اساس عناوین اصلی و کلیات بحث توصیفشده، درونمایه آنها در یک فرایند کیفی و با به کار بستن روش تحلیل محتوا مورد تجزیهوتحلیل قرار گرفت. برای نیل به هدف پژوهش، با استقراء روشهای تدریس متداول و ذکر آراء مخالفان و موافقان در هر روش، به بیان جایگاه آن از نگاه محدثان مسلمان پرداختهشده و برای کشف معیار اصلی و هدف کلی محدثان در حساسیت نشان دادن بر روشهای تدریس حدیث تلاش شده است.
یافتههای پژوهش
یافتههای پژوهش حاضر را میتوان در محورهای زیر بیان کرد:
تأثیر جایگاه و حجیت حدیث بر شیوههای تدریس
حدیث در دین اسلام به مجموعه سخنان، رفتار و تأییدات پیامبر اکرم(ص) اطلاق میشود که برای مسلمانان حجیت داشته و بهعنوان دومین منبع معرفتشناسی و قانونگذاری اسلام به شمار میرود. پس از وفات پیامبر(ص) مجموعه احادیث ایشان در قالب اخبار و روایات توسط صحابه (یاران نزدیک و افرادی که بهصورت مستقیم محضر پیامبر(ص) را درک کرده بودند)، به نسل بعدی انتقال داده شد. روش اصلی و معمول نقل احادیث نقل شفاهی و سینهبهسینه بوده که بهمرورزمان و با نگارش و ثبت احادیث سایر روشها نیز بر آن افزوده شد. در علم حدیث فردی که احادیث را نقل کرده و مسؤولیت تدریس آن را بر عهده میگیرد، «شیخ» نامیده شده است و به طالب و دانشجویی که باهدف شنیدن احادیث در حلقه درس او حاضر میشود نیز «طالب» یا «سامع» گفتهشده است.
با توجه به آنکه مبنای اصلی معارف و احکام اسلامی، نصوص و متون دینی میباشد و حدیث نیز بهعنوان دومین منبع تشریع احکام، بهصورت شفاهی و مکتوب به نسلهای بعد منتقلشده است؛ به دلیل حساسیت الفاظ و جایگاه خطیر حدیث، دانشمندان مسلمان ـ برخلاف غالب علوم ـ به دستهبندی و مشخص کردن شیوههای متداول در تدریس حدیث همت گماشته و به دلیل تأکید بر صحت انتقال مفاهیم برخی از شیوهها موردپذیرش واقعشده است و برخی نیز ـ باوجود اختلافنظرـ مردود شناختهشده است.
شیوههای متداول و مقبول در تدریس حدیث
دانشمندان با استقراء شیوههای تدریس حدیث، آنها را در هشت دسته جایدادهاند. از این هشت روش، برخی موردپذیرش همه محدثان بوده و برخی نیز در پذیرش آنها اختلافنظر وجود دارد. نخستین واصلیترین شیوه تدریس حدیث، سماع (شنیدن) میباشد که بهمرورزمان گسترش و توسعه یافت. استقراء شیوههای مختلف تدریس حدیث در دورانهای مختلف، بیانگر آن است که در مدارس حدیثی هشت شیوه رایج در آموزش و روایت حدیث وجود داشته است. این شیوهها عبارتاند از: سماع، عرض(قرائت)، مناوله، اجازه، اعلام، وصیت، مکاتبه، و جاده. بدیهی است که میزان اعتبار و وثاقت شیوههای مذکور به یک اندازه نبوده و برخی طرق بر سایر شیوهها برتری داشته و از اعتبار بیشتری برخوردارند. در ادامه به بررسی شیوههای تدریس حدیث پرداخته میشود.
1. سماع
سماع در زبان از ریشه «سَمِعَ» به معنای «شنید» و مصدر دوم باب مفاعله است که در لغت به معنای «به سمع یا گوش کسی رساندن» میباشد(ibn mandhour, 1993; Firuzabadi, 2005). سماع در اصطلاح محدثان به شیوهای از آموزش حدیث اطلاق میشود که شیخ (استاد) حدیث روایات را اداء نموده و طالبان حدیث ( دانشجویان) به آن گوشدادهاند. در این حالت تفاوتی ندارد که شیخ فقط روایات را نقل نماید و یا آنکه شمرده شمرده بر طالبان املاء نموده و آنها نیز عبارات حدیث را مکتوب کنند. در این حالت جایز است که شیخ برای گفتن احادیث به حافظه خود تکیه کند و یا آنکه از روی کتاب یا نوشتههای حدیثی خود بر شاگردان املاء نماید (A’tar, 1997).
این روش از شیوهای بسیار متداول در آموزش حدیث بوده و در صدر اسلام و بهویژه در زمان حیات پیامبر اکرم(ص) تنها روش آموزش و نقل احادیث به شمار رفته است؛ چون صحابه در محضر ایشان بهصورت مستقیم، سخنانشان را شنیده و به همین صورت به نسل بعد منتقل کردهاند(جعبری، 2000). این شیوه آموزش، نهتنها در علوم حدیث، بلکه در سایر علوم بیشترین کاربرد را در انتقال مفاهیم آموزشی داشته و در سدههای مختلف طالبان علم با حضور در محضر اساتید و گوش فرادادن به آموزشهایشان تعالیم آنها را فراگرفتهاند. این شیوه در دورههایی که وسایل کمکآموزشی وجود نداشته است، متداولترین شیوه آموزش به شمار آمده است. «سماع» معتبرترین شیوه نقل حدیث بود. چون شاگرد، مستقیماً مطالب را زبان استاد دریافت کرده و واسطهای در میان نمیباشد (Nawawi,1985).
از مواردی که دانشمندان علم حدیث بر آن تأکید داشتهاند به کار بردن الفاظ و اصطلاحاتی است که نحوه دریافت احادیث را نشان میدهد، بر این اساس اگر طالب حدیث، روایتی را به شیوه سماع از شیخ شنید، حتماً باید در هنگام اداء، نحوه دریافت احادیث را بیان نماید. بدیهی است که حضور در کلاس شیخ ممکن است بهصورت فردی یا جمعی صورت گیرد، به همین دلیل اگر طالب حدیث بهتنهایی در محضر شیخ حاضرشده باشد، در این صورت باید با عباراتی همچون «حدّثنی» (برای من حدیث را نقل کرد) و یا «سمعت» (شنیدم) روایت را بازگو نماید، درحالیکه اگر دیگران نیز در کلاس حضورداشته باشند، با عباراتی چون« حدّثنا» (برای ما حدیث نقل کرد) و یا « سَمِعنا» (شنیدیم) احادیث را نقل میکند. هرچند بعد از تدوین کتب حدیث، تأکید بر این اصطلاحات کمتر شد؛ اما حساسیت و تأکید محدثان اولیه بر نحوه کاربرد این اصطلاحات قابلتقدیر است.لازم به ذکر است که برخی معتقدند راوی و شیخ حدیث با هر لفظی میتوانند احادیث را روایت کرده و ضرورتی برای سختگیری در این باب وجود ندارد (A’tar, 1997؛ A’yadh, 1970).
درهرصورت، سماع معتبرترین شیوه نقل حدیث بوده که موردپذیرش همه علمای حدیث میباشد.
2. عرض (قرائت)
شیوه دیگر آموزش حدیث در اسلام «عرض» میباشد. عرض در لغت مصدر ماده «عَرَضَ» به معنای «ارائه کردن» میباشد. عرض در علم حدیث به شیوهای گفته میشود که شاگرد یا شخصی ثالث احادیث را در حضور استاد قرائت کند و شیخ حدیث نیز ضمن گوش کردن به ارائه احادیث، در صورت خطا یا اشتباه آنرا تصحیح نماید. در این حالت شاگرد یا شیخ حدیث میتوانند هر دو به کتاب حدیث نگاه کرده و یا آنکه از محفوظات خویش استمداد نمایند. این شیوه آموزش حدیث را میتوان همانند ارائه کنفرانس توسط دانشجویان در عصر حاضر دانست که امروزه نیز این شیوه در آموزش متداول بوده و بدیهی است که لازمه آن توانایی نسبی دانشجو در ارائه مطالب میباشد.
«عرض» از حیث تاریخی، پس از تدوین احادیث و نگارش آنها صورت گرفت و لذا پیدایش آن متأخر از «سماع» میباشد، با این وصف در ارزیابی اعتبار آن اختلافنظر وجود دارد. برخی آنرا بالاتر از «سماع» دانسته و برخی قائل بهتساوی آنها بوده، و اکثر حدیث پژوهان بر این امر اتفاقنظر دارند که «عرض» در رتبه پایینتر از سماع قرار میگیرد، چون محتمل است که شیخ در تصحیح سخنان طالب تساهل یا غفلت کند درحالیکه احتمال این غفلت، در زمان تکلم شیخ بسیار ضعیف بوده و این امر سبب میشود که در ارزیابی کلی «عرض» بعد از «سماع» قرار بگیرد (Qasimi, 2006; Khatib Baqdadi, 1983).
لازم به ذکر است که برخی معتقدند اگر طالب حدیث از افرادی باشد که توانایی یا ملکه ادراک خطا را داشته باشد و همچنین شیخ نیز دارای حافظه و دقت بسیار بالا باشد، این نوع عرض نهتنها همچون «سماع» بوده، بلکه از حیث قدرت، از آن نیز معتبرتر میباشد. به نظر میرسد طرفداران دیدگاه اخیر معتقدند که در این صورت احادیث دو بار مورد تأیید قرار میگیرد و این امر سبب ترجیح آن بر «سماع» میشود و صحت مطالب آموزشی بیشازپیش خواهد بود. چنانکه از مالکبنانس سؤال شد که از «سماع» و «عرض» کدامیک در نظر شما پسندیدهتر است و ایشان در جواب گفتهاند که اگر شاگردی که احادیث را ارائه میکند (عرض) توانایی درک مناسب حدیث را داشته باشد، عرض بهتر است چون احتمال دارد در حالت سماع، شیخ دچار خطا یا فراموشی گردد (Ramhormozi, 1984; ; Khatib Baqdadi, 1988 ).
شایان توجه است در صورت عرض تفاوتی وجود ندارد که طالب حدیث از روی کتاب احادیث را قرائت کند یا آنکه از محفوظات خود کمک بگیرد. حاصل سخن آنکه عرض عبارت است از ارائه احادیث و تأیید آنها توسط شیخ حدیث، خواه ارائهکننده راوی احادیث باشد یا شخصی دیگر. در این صورت، طالب حدیث بهتر است در هنگام روایت آنها برای افراد دیگر، الفاظ و عباراتی را به کار بگیرد که بیانگر نحوه دریافت احادیث میباشد، ازاینرو در چنین حالتی محدثان عباراتی همچون «قرأتُ علی فلان» (بر فلان کس احادیث را خواندم)، یا « قُرئ علیه و أنا أسمع» (احادیث بر او خوانده شد و من نیز میشنیدم) و شبیه آنرا به کار ببرد تا امانت علمی را اداء نماید(Suyuti, 1993).
3. اجازه
اجازه مصدر فعل «اجاز» از ریشه « جاز» به معنای «اعطای جواز» میباشد که در زبان فارسی نیز بدین مفهوم بهکاربرده شده است. اجازه در اصطلاح محدثان عبارت است از اعلام و اظهار اذن استاد حدیث به شاگردش که کتاب یا احادیثی که از او شنیده است، را روایت کند و در این حالت استاد باید بگوید: «به تو اجازه دادم که این کتاب یا این حدیث را از من روایت کنی». لازم به ذکر است که اجازه از حیث تاریخی متأخر از « سماع» و « عرض» بوده و پس از آنکه کتب حدیثی و مسانید شخصی تدوین گردید، به وجود آمد، و به نظر میرسد که ضرورت آموزشی همچون محدودیت زمانی و سختی تکرار مطالب، از عوامل شکلگیری این روش میباشد چون برای استاد حدیث بسیار سخت بوده است که هر بار که طالب حدیث جدیدی به او مراجعه کند، بار دیگر از آغاز، کتاب حدیث را بار دیگر بر او بخواند؛ ازاینرو به اجازه متوسل شدهاند (Qasimi, 2006).
پس از پذیرش اجازه بهعنوان یکی از روشهای آموزش حدیث، حدیث شناسان انواع آنرا بیان کرده و مواردی که در آن ابهام وجود داشته است را غیر معتبر، و سایر موارد را بهعنوان روش صحیح روایت و آموزش حدیث پذیرفتهاند. انواع اجازه عبارتاند از:
اجازه به فرد یا افراد معینی برای روایت کتاب خاص (جایز)
اجازه به شخص معین برای روایت احادیث غیر معین (جایز)
اجازه به عموم برای روایت احادیث خاص (جایز)
اجازه به عموم یا فرد مجهول برای روایت غیر معین (باطل)
اجازه به فرد معدوم یا غیر معین بهصورت مطلق (باطل)
اجازه به فرد خاص برای روایات غیر مسموع (باطل) (’yadh,1970; Ibn A’bdolbar, 1994).
پس از آنکه شاگرد با یکی از طرق مقبول، اجازه روایت احادیثی را پیدا کرد، لازم است که در هنگام روایت آن احادیث نیز به شیوه دریافت آنها اشاره کند، ازاینرو علمای حدیث در این صورت معتقدند که باید احادیث را با عباراتی همچون « اجازنی» (به من اجازه روایت داده است) و یا « أنبأنا اجازة» ( از طریق اجازه به ما اطلاع داده است) و شبیه آن نقل نماید (Suyuti, 1997)، تا ضمن تأکید بر صحت کیفیت نقل، امانتداری علمی و اخلاقی را بهطور کامل رعایت کنند.
4. مناوله
از دیگر شیوههای آموزشی و نقل حدیث «مناوله» است. مناوله از ماده «نَیل» به معنای «رسیدن» و مصدر باب مفاعله بوده که در لغت به معنای «رساندن چیزی به دست کسی» میباشد (Jowhari, 1987). مناوله در اصطلاح حدیثی به شیوهای از نقل حدیث گفته میشود که استاد، کتاب یا صحیفهای حدیثی را به طالب حدیث بدهد تا او نیز آنرا از شیخ روایت نماید. مبنای اصلی پذیرش مناوله بهعنوان یکی از طرق نقل حدیث، سیره پیامبر(ص) میباشد که دریکی از سریهها، مأموریت فرمانده و لشکریان را نوشته و آنرا بهدست فرمانده داده و خطاب به او میگوید که پس از رسیدن به مکان خاصی، نامه را خوانده و از شرح مأموریت خودآگاه گردند. بر اساس روایت مذکور، محدثان نیز حکم به صحت مناوله داده و آنرا از طرق مقبول روایت حدیث دانستهاند (A’raqi, 1969).
پس از پذیرش مناوله، محدثان با استقراء حالات مختلف آنها را در سه دسته کلی قرار داده و حکم هر نوع را موردبررسی قرار دادهاند. انواع مناوله در نقل حدیث عبارت است از:
- بالاترین و معتبرترین نوع مناوله آن است که شیخ حدیث، کتاب یا نسخهای را که مورد تأیید وی قرارگرفته بهدست طالب حدیث بدهد و به او بگوید: «این احادیث روایات من است پس آنها را روایت کن» و یا «از این احادیث یک نسخه تهیه کن و پس از مقابله آنها، اصل کتاب را به من برگردان»، و در این حالت، ضمن تحویل کتاب حدیث، اجازه روایت احادیث را به او اعطاء کرده است. تفاوت این نوع با اجازه در آن است که در اجازه ضرورتی به اعطای کتاب یا نسخه حدیثی وجود ندارد، درحالیکه حالت اخیر باید حتماً نسخه حدیثی به طالب حدیث تحویل داده شود.
- نوع دوم مناوله همراه با اجازه است. در این حالت شیخ نسخه حدیثی را در اختیار طالب قرار نمیدهد، بلکه صرفاً اجازه نسخهبرداری یا خواندن از روی آنرا داده است. برخی این حالت را معتبرتر از اجازه دانستهاند؛ چون علاوه بر اجازه صریح، نسخهای از احادیث در دسترس طالب قرار دارد که شیخ بهطور ضمنی اطمینان خود از صحت آنها را تأیید کرده است.
- نوع سوم، مناوله بدون اجازه است. در این حالت شیخ نسخه حدیثی را در اختیار طالب قرار میدهد و اظهار میدارد که این احادیث، مسموعات یا مرویات من میباشد، ولی به جواز روایت آنها اشارهای نمیکند، به همین دلیل غالب محدثان معتقدند این نوع از مناوله را نمیتوان بهعنوان روش نقل حدیث به شمار آورد (Abu Shohbah, 2011).
لازم به ذکر است برخی از محدثان همه انواع مناوله را به دلیل عدم تصریح به اذن باطل دانسته و آنرا معتبر نمیشمارند (Ja’bari, 2000). درصورتیکه طالب حدیث را از طریق مناوله دریافت کرده باشد، باید در هنگام نقل به آن اشارهکرده و با عباراتی همچون «حدثنا مناولةً» ( از طریق مناوله این حدیث را برای ما نقل نموده) و یا شبیه آن، به کیفیت دریافت حدیث اشاره نمایند.
5. مکاتبه
مکاتبه از ریشه «کتب» به معنای «نوشت» و مصدر باب مفاعله میباشد. مصدر باب مفاعله در زبان عربی دلالت بر مشارکت دو یا چند نفر بر امری دارد، بر این اساس مکاتبه به معنای نامهنگاری و ارسال درخواست و پاسخ میباشد. مکاتبه در اصطلاح علم حدیث به حالتی گفته میشود که شیخ حدیث، ابتداءً و یا در پاسخ به درخواست شاگرد، احادیثی را که خود از مشایخ دریافت نموده است را در نامه برای او ارسال دارد (Ibn Kathir, 2000). بدیهی است که اطمینان از صحت و کیفیت وصول نامه نیز در میزان اعتبار آن مؤثر خواهد بود.
مکاتبه احتمال دارد به دو شکل کلی صورت پذیرد:
- مکاتبه مقرون با اجازه: در این حالت استاد حدیث ضمن نگارش احادیث، در نامه تصریح نموده است که گیرنده نامه (شاگرد) اجازه روایت مکتوبات را دارد. در این حالت، اعتبار و قدرت مکاتبه همچون اجازه بوده و این شیوه از نقل حدیث موردپذیرش همه محدثان قرارگرفته است.
- مکاتبه مطلق: در صورت اخیر، استاد حدیث تنها به ارسال احادیث موردنظر اکتفا کرده و به جواز روایت یا عدم آنها اشاره نکرده است. برخی از حدیث شناسان عدم تصریح به اجازه نقل احادیث را نشانه عدم جواز نقل دانستهاند، درحالیکه اکثر محدثان معتقدند نگارش احادیث دلالت بر اجازه روایت آنها دارد و این نوع روایت را از باب روایات صحیح و مسند دانستهاند. باید در هنگام اداء احادیث نیز به نحوه دریافت آنها اشارهکرده و با عباراتی شبیه «کتب الی فلان: قال حدثنا فلان» (فلان شیخ در نوشتهای برایم نقل کرد که فلان محدث گفته است) و یا «أخبرنا مکاتبةً» (بهصورت مکاتبه برایمان حدیث نقل کرده است)، مخاطب را از کیفیت دریافت احادیث مطلع سازد (Ibn Jama’ah, 1986). لازم به ذکر است که برخی معتقدند مکاتبه دلالت بر رضایت تام شیخ حدیث دارد لذا میتوان آنها را با عبارات دالّ بر سماع ــ که قویترین نوع آموزش حدیث است ــ بیان کرد. بر این اساس میتوان با عباراتی همچون «حدّثنا» و «أخبرنا» نیز روایات مذکور را نقل نمود (A’sqalani, 2001).
6. إعلام
إعلام از ریشه (علم) به معنای( دانست) و مصدر باب افعال است که در لغت به معنای «آشکار کردن و به اطلاع دیگران رساندن» میباشد. اعلام در اصطلاح محدثان عبارت است از آنکه شیخ حدیث، به فرد یا افرادی اعلام کند کتاب خاص یا احادیث مشخصی را از استاد خویش و با سند مشخص نقل نموده است؛ اما به شنوندگان صراحتاً اجازه روایت آنها را نمیدهد. در جواز روایت چنین احادیثی در بین محدثان اختلاف نظر وجود دارد. برخی حدیثپژوهان و علمای اصول فقه چنین روایتی را نپذیرفتهاند چون شیخ صراحتاً اجازه نقل آنها را صادر نکرده است، این امر را میتوان به مثابه وجود علتی در حدیث دانست که مانع از اجازه صریح شیخ شده است (A’yadh, 1970)؛ درحالیکه اکثر فقها و علمای حدیث این نوع روایت حدیث را پذیرفته و معتقدند اگر حدیث دارای خللی میبود، حتماً شیخ آنرا بیان میکرده؛ از اینرو سکوت او نشاندهنده اطمینان نسبی از صحت حدیث می باشد. لازم به ذکر است برخی از موافقان، اعلامِ مطلق شیخ را ناظر به قدرت احادیث دانسته و آنرا همطراز سماع قرار دادهاند (Ibn Salah, 2002 ).
پس از پذیرش، إعلام بهعنوان یکی از شیوههای آموزش و نقل احادیث، لازم به ذکر است موافقان معتقدند در هنگام اداء، راوی حدیث باید به کیفیت سماع اشاره کند و با عباراتی که دلالت بر اعلام دارد، به شیوه اخذ حدیث اشاره کند (Abnasi, 1998).
7. وصیت
وصیت از انواع شیوههای موجود در نقل احادیث میباشد. وصیت در لغت از ریشه «وصی» به معنای رساندن و ایصال میباشد و در اصطلاح حدیث عبارت است از آنکه استاد حدیث سفارش کند که در هنگام سفر و یا وفاتش کتابهایش را به شخصی بدهند. این نوع از انواع نقل و روایت حدیث درواقع از روشهای ضعیف نقل و گزارش حدیث میباشد (Khodhir, 1986).
در صحت و اعتبار این شیوه میان محدثان اختلافنظر وجود دارد. برخی معتقدند که وصیت شیخ بیانگر نوعی اعتماد به روایات و موصیله میباشد که این اعتماد را میتوان همچون اجازه، اعلام یا مناوله قرارداد و بر این اساس میتوان اجازه روایات بدین شیوه را به شخص اعطاء کرد (A’yadh, 1970; Sakhawi, 2003 )؛ اما غالب محدثان، و در رأس آنها ابن صلاح شهرزوری، بابیان تفاوتهای متعدد بین وصیت و دیگر طرق نقل حدیث، این شیوه را موردنقد قرار دادهاند و روایت احادیث از طریق وصیت را نپذیرفتهاند و معتقدند وصیت در چنین مواردی تنها بهمثابه تملیک نسخه حدیثی میباشد و موجب اجازه و روایت احادیث نمیگردد (Ibn Molqan, 1992).
هرچند که جمهور محدثان چنین روشی را برای نقل احادیث نپذیرفتهاند؛ اما موافقان و مخالفان تصریح کردهاند که درصورتیکه نقل احادیث بهصورت وصیت، راوی لازم است الفاظی را به کار بگیرد که دلالت بر کیفیت وصول و نقل احادیث باشد.
8. وجاده
آخرین روش از روشهای نقل حدیث، وجاده میباشد. و جاده در لغت مصدر جعلی از ریشه «وَجَدَ» به معنای «یافتن» میباشد که این واژه برخلاف قواعد زبان عربی ساختهشده است. وجاده در اصطلاح حدیثی عبارت است از حالتی که شخصی کتاب حدیثی یا نوشتهای را با خط شیخ به همراه اسانید آن بیابد و آن احادیث را از نقل شیخ حدیث نقل نماید. در این صورت باید در هنگام نقل احادیث با عباراتی شبیه «وجدتُ فلاناً حدثنا فلاناً ... » (نوشتهای را یافتم که در آن فلانی از شیخ خود نقل میکرد ...) یا «وجدتُ بخط فلان، حدثنا فلاناً ...» (به خط فلانی یافتم که از شیخ خویش چنین روایت کرده است ...) احادیث را نقل کند تا کیفیت نقل و وصول احادیث مشخص باشد، بر این اساس اگر شخصی از طریق و جاده احادیثی را دریافت کند و آنها را با الفاظی که دلالت بر سماع و عرض دارد، نقل نماید، تدلیس (جعل سند) به شمار آمده و موجب قدح راوی (بیاعتباری شخصیت حدیثی) خواهد گشت (Tahan, 2004; Dhahbi, 1992 ).
حال اگر شخصی از طریق و جاده، احادیثی را با تصریح به کیفیت نقل آنها روایت کرد، در پذیرش آن میان فقها اختلافنظر وجود دارد. صاحبنظران مالکی عمل به چنین احادیثی را جایز ندانستهاند و دیگر محدثان درصورتیکه سلسله سند حدیث ثابت گردد، آنرا معتبر دانسته و بر اساس آن عمل نمودهاند (Sakhawi, 2003; Ibn Rajab Hanbali, 1987). نکتهای که از اختلافنظر فوق استنباط میشود، آن است که صحت و ثبوت روایت یک حدیث با لزوم عمل بدان متفاوت میباشد.
جدول (1): شیوههای متداول تدریس حدیث
شیوههای متداول تدریس حدیث
|
|
شیوههای مقبول |
|
سماع |
|
بهدلیل احراز شرایط لازم برای اطمینان از صحت انتقال الفاظ و مفاهیم نبوی |
|
|
قرائت (عرض) |
|
|||
|
شیوههای مورد اختلاف |
|
اجازه |
|
به دلیل عدم احراز شرایط لازم و اختلاف در میزان اطمینان بخشی از صحت الفاظ و اصالت مفاهیم |
|
|
|
مکاتبه |
|
|||
|
|
مناوله |
|
|||
|
|
إعلام |
|
|||
|
|
وجاده |
|
|||
|
|
وصیت |
|
معیارهای مبنایی در ارزیابی و رتبهبندی روشهای تدریس حدیث
معیار و ملاک اصلی در ارزیابی و دستهبندی روشهای تدریس حدیث را میتوان دو عامل اصلی دانست. عاملِ نخست: اطمینان از صحت الفاظ و مفاهیم است که هرقدر میزان دقت و حساسیت مدرس و شاگرد بیشتر باشد، حدیث از اعتبار بالاتری برخوردار خواهد بود، و هر چه احتمال غفلت وجود داشته باشد، حدیث از ارزش کمتری برخوردار خواهد بود.
عامل دیگر که مورد تأکید حدیثپژوهان مسلمان قرارگرفته است، تأکید بر نحوه دریافت احادیث میباشد که بر این اساس، راویان حدیث موظف هستند با عباراتی که نشاندهنده نحوه دریافت احادیث است، آنرا نقل کنند تا آیندگان از کیفیت دریافت و نقل احادیث در زنجیره راویان مطلع باشند و در صورت تعارض روایات، روایتی که نحوه روایت آن معتبرتر و موثقتر است، را بر روایات دیگر ترجیح دهند.
بحث و نتیجهگیری
حدیث دومین منبع از منابع معرفتشناسی دینی و پس از قرآن، اصلیترین مصدر تشریع و قانونگذاری در اسلام میباشد. نقل شفاهی و حجیت احادیث در اسلام موجب شده است که محدثان در آموزش و نقل آن حساسیت خاصی به خرج داده و برخلاف سایر علوم که انواع روشهای تدریس مجاز تلقی شدهاند، در آموزش حدیث تنها روشهای محدود با شرایطی خاص موردپذیرش واقعشدهاند.
محدثان شیوههای آموزش حدیث را بر اساس اعتبار و اطمینانبخشی از صحت نقل الفاظ و مفاهیم، به هشت شیوه سماع، عرض(قرائت)، اجازه، مناوله، مکاتبه، اعلام، وصیت و وجاده تقسیمبندی کردهاند. علمای حدیث درباره علت تقدیموتأخیر شیوههای مذکور بهصراحت سخن نگفتهاند؛ اما از شواهد و قرائن مشخص میشود که مبنای اصلی ترتیب فوق، اطمینان از صحت و میزان دقت استاد و دانشجو درروند آموزش میباشد. بر این اساس، در شیوه سماع که دانشجو به خواندن احادیث توسط شیخ حدیث گوشداده است، بدیهی است که شیخ بر گفتههای خویش تمرکز داشته و طالب حدیث نیز به نوشتن و گوش دادن مشغول میباشد؛ لذا اطمینان از دقت و تمرکز در حد مطلوب بوده و معیارهای لازم برای اطمینان از صحت آموزش حاصلشده است. این عامل سبب شده است که سماع از معمولترین و معتبرترین شیوههای آموزش و نقل حدیث به شمار آید. علاوه بر این اگر طالب حدیث بهصورت خصوصی در کلاس درس حضورداشته باشد، زمینه تمرکز بر درس بیشتر بوده و بر کلاس جمعی ترجیح داده میشود. برای آنکه نسلهای بعد نیز به این امر پی برده و به اعتبار بیشتر این روش واقف گردند، لازم است که راوی در هنگام نقل احادیث، در صورت جمعی بودن کلاس، روایت را با صیغه جمع « حدثنا: برای ما حدیث نقل کرد» و در صورت خصوصی بودن کلاس، روایت را با صیغه مفرد « حدثنی: برای من حدیث نقل کرد» اداء کند.
درروش دوم (عرض یا قرائت)، طالب احادیث را خوانده و شیخ حدیث صحت احادیث را تأیید میکند و سایر حاضران نیز به کتابت و گوش دادن به احادیث مشغول میشوند. به نظر میرسد چون احتمال غفلت شیخ حدیث به دلیل اطمینان علمی او به راوی احادیث وجود دارد، محدثان این روش را ضعیفتر از «سماع» دانسته و آنرا در درجه دوم قرار دادهاند. در این حالت نیز راوی باید با عباراتی که بیانگر کیفیت دریافت احادیث هستند به شیوه دریافت آن اشاره کند. قابلتوجه است که اگر در شیوه اخیر، اطمینان به حدی باشد که بر سماع برتری یابد، محدثان آن نوع عرض را بالاتر از سماع حدیث دانستهاند و آن در حالتی است که شیخ حدیث و قاری حدیث هر دو صحت احادیث را با نسخه مکتوب سنجیده و حاضران از دو طریق به صحت احادیث روایتشده اطمینان حاصل کنند.
در پنج روش اجازه، مناوله، مکاتبه، إعلام و وصیت، تدریس و آموزش بهصورت مستقیم و شفاهی صورت نگرفته است؛ ازاینرو برخی از محدثان هیچکدام از طرق مذکور را بهعنوان شیوه آموزش حدیث نپذیرفتهاند، اما غالب محدثان ـ باوجود اختلاف در جزئیات و میزان اعتبار ـ طرق مذکور را پذیرفته و آنها را بهعنوان روشهای آموزش حدیث به کار گرفتهاند. وجه مشترک طرق مذکور آن است که در همه شیوههای اخیر، شیخ و استاد حدیث به حدی از اطمینان میرسد که به شاگرد و روای اجازه میدهد نسخه و یا احادیث مورد تأیید او را به همراه داشته و در مواردی نیز آنها را روایت نماید، اما این اطمینان در طریق و جاده وجود نداشته، ازاینرو غالب محدثان، نقل احادیث از طریق و جاده را نپذیرفتهاند.
در پایان لازم به ذکر است که در سایر علوم همه روشهای فوق در آموزش معتبر میباشند؛ امّا به دلیل ماهیت و جایگاه حدیث و حجیت آن، علمای مسلمان حساسیت و تقسیمبندیهای خاصی در این زمینه انجام دادهاند. مطالعه موردی حاضر، نمونه مناسبی برای بیان تأثیر ماهیت یک علم بر شیوههای تدریس آن میباشد.