نوع مقاله : مقاله پژوهشی
نویسندگان
1 گروه مدیریت آموزشی، دانشکده روانشناسی و علوم تربیتی دانشگاه سمنان، سمنان، ایران
2 گروه روانشناسی، دانشکده روانشناسی و علوم تربیتی ، دانشگاه سمنان، سمنان، ایران
چکیده
کلیدواژهها
مقدمه و بیان مسئله
جامعه در حال ورود به عصری است که در آن آینده اساساً بهوسیله توانایی افراد در استفاده عاقلانه از دانش، بهعنوان یک منبع گرانبهای جهانی که شامل فناوری و سرمایه فکری انسانی است، تعیین میشود. اقتصاد مبتنی بر دانش اهمیت زیادی برای اشاعه و استفاده از دانش و اطلاعات و همچنین ایجاد آن قائل است (Psarras, 2006). اقتصاد دانشبنیان، نظامی اقتصادی است که در آن استفاده از ظرفیتهای دانشی (در معنای خاص خود) بازیگران مختلف اقتصادی (افراد، بنگاهها، دولت و تعاملات بین آنها) در بخشها، بنگاهها و مناطق مختلف برای بالا بردن بهرهوری فعالیتهای اقتصادی از طریق نوآوریهای فرایند و محصول/ خدمت به نحوی کارا صورت میپذیرد (Maravi, 2014). همچنین از دیدگاه بانک جهانی اقتصاد دانشبنیان شامل چهار محور عمده: زیرساختهای نهادی و اقتصادی، فناوری اطلاعات و ارتباطات، نظام ملی نوآوری و نیروی انسانی ماهر و آموزشدیده است (Sozachi, 2014). در این اقتصاد جدید، افراد و کارخانهها نسبت به نگهداری و ارتقاء سرمایه دانشی خود متعهد میشوند تا با نوآوری و توانایی یادگیری تطابق و تغییر، به یک شایستگی اساسی جهت بقاء دست یابند (Psarras, 2006). همچنین دانش و اطلاعات بهعنوان اولین و بهرهورترین منبع ایجاد ثروت مدنظر قرار میگیرد، بنابراین با منابع سنتی استفادهشده درگذشته، مانند سرمایه و انرژی و پیشتر از اینها مانند سرمایه و نیروی کار جایگزین شده است (Veselá and Klimová, 2014). اقتصاد دانش نیازمند مجموعهای از مهارتهای جدید است که نسبت به مجموعه مهارتهای موردنیاز اقتصاد صنعتی متفاوت است. امروزه کار نیازمند افزایش مقدار آموزش و کارآموزی است و همچنین شامل مهارتهایی مانند خلاقیت، حل مسئله و رهبری است (Schwarz and Kay, 2006). جهت موفقیت در اقتصاد مبتنی بر دانش، آموزش و مهارتآموزی از عناصر بسیار مهم جهت دستیابی به لبه رقابتپذیری است (Mihm-Herold, 2010). همچنین قدرت رقابتپذیری یک کشور به نیروی کار بامهارت و توانایی پرورش نوآوری از طریق کارآفرینی بستگی دارد (Yayilgan et al., 2015) درمجموع آنچه در نگاه به اقتصاد دانشبنیان باید موردتوجه قرار گیرد، یادگیری و نوآوری بر پایه ارتقای دانش ضمنی و مهارت است و نه صرفاً تمرکز بر فناوریهای پیشرفته و برتر، سرمایهگذاری بر دانش در تمام بخشهای اقتصادی کشورها انجام میگیرد و به صنایع پیشرفته و صرفاً از طریق تحقیق و توسعه محدود نمیشود (Sozachi, 2014).
در این راستا آموزش فنی و حرفهای سهم مهمی در قدرت رقابتپذیری و رفاه در جهان مبتنی اقتصاد دانش به عهده دارد و باید بهعنوان یک کلید اصلی جهت کاهش فقر، ارتقاء صلح، حفظ محیطزیست، بهبود کیفیت زندگی برای همه و کمک برای دستیابی به توسعه پایدار عمل نماید (Marop P.T.M and Chakroun.B and Holmes k, 2015) چالش عمده آموزشهای فنی و حرفهای برآورده کردن نیازهای مهارتی در حال تغییر افراد و دنیای کار است(Hermo and kristofiakova and Mistina, 2015). همچنین قابلذکر است که حرفههای مادامالعمر در حال ناپدید شدن هستند. شایستگیهایی که فقط بر یک موقعیت خاص تمرکز میکنند بهسرعت منسوخ و بدون استفاده میشوند. بنابراین کل کشورهای توسعهیافته در حال تلاش برای یافتن، تعریف کردن و توسعه شایستگیهایی هستند که در اکثر حرفهها مفید و کاربردی باشند، بهطوریکه افراد را برای انجام موفقیتآمیز دامنهای از موقعیتهای شغلی مختلف آماده نموده و توانایی حل مشکلات پیشبینینشده را داشته باشند تا بتوانند خود را با تغییرات محیط کار و زندگی اجتماعی سازگار نمایند (Hermo and kristofiakova and Mistina, 2015). مهارتهای موردنیاز قرن بیست و یکم در عصر اقتصاد دانشبنیان که در سیستم آموزش سنتی مفقوده میباشند شامل مواردی همچون، خلاقیت جهت توسعه و به دست آوردن مزیت رقابتی (Florida, 2003)، نوآوری (OECD, 2013) شایستگیهای فنی و مهارتهای نرم شامل رهبری، کار تیمی و شایستگیهای اثربخش خودتنظیمی[1]( Hasanefendic, S., Heitor, M. and Horta, H, 2016). تفکر کارآفرینانه (Boahin, 2018 Bridges, 2008, Taylor, Johnson, Hoke, Doron, Pennock, and Clinton,2011 Kourilsky and Walstad,2003,). توانایی کار کردن با افراد در زمینههای متنوع و قابلیت تطبیق با تغییرات سریع محیطی است (Bridges,2008). همچنین (Wagner, 2014) به نقل از Puccio,Sebastian هفت مهارت کلیدی مهم که کارآموزان جهت موفقیت و حل مسائل و چالشهای قرن 21 باید داشته باشند را شامل تفکر خلاق و حل مسئله، رهبری و همکاری، چابکی و قابلیت انطباقپذیری، ابتکار و کارآفرینی، ارتباطات نوشتاری و شفاهی کارا، دسترسی و تحلیل اطلاعات و کنجکاوی و تخیل پردازی بیان کرده است. همچنین توسعه سریع فناوری بهطور فراوانی تقاضا برای کارکنان آموزشدیده و بامهارت را افزایش داده است (Falk and Seim, 2001). بنابراین ارتباط تکمیلی بین فناوری اطلاعات و سرمایه انسانی ممکن است که عامل مهمی در جهت توضیح تغییر جهت به سمت نیروی کار، مهارتیافته باشد. رشد دائمی فناوری و جهانیشدن گفتمان جدیدی را به توسعه برنامه درسی؛ بهعنوان پلی جهت ارتباط بین برنامه درسی با آموزش و ارزیابی و دنیای کار معرفی کرده است. در ارتباط با عوامل مؤثر بر کیفیت آموزشهای فنی و حرفهای، مطالعات چندی صورت گرفته است؛ که بهاختصار به ذکر چند نمونه اشاره میشود: سلیمی (Salami, 2014) به عدمموفقیت آموزشهای فنی و حرفهای در ایجاد مشاغل، نامناسب بودن آموزشها و ارتباط ضعیف آن با بازار کار اشارهکرده و بازنگری جدی در برنامههای آموزشی، توجه به کیفیت آموزشها و بهروزرسانی تجهیزات آموزشی را پیشنهاد کرده است.
سلیمی (Salami, 2012)، گزارش کرده است که آموزشهای فنی و حرفهای درزمینة سیاستهای پیشنهادی شامل: خطمشیها، برنامهریزی و مدیریت، ابعاد فنی و حرفهای آموزش عمومی، آموزش فنی و حرفهای بهمنزله آماده شدن برای حوزه کار و اشتغال، آموزش فنی و حرفهای بهعنوان یادگیری مداوم، مکانیسم راهنمایی و مشاوره، فرایند یادگیری، کارکنان و اعضای آموزشی مؤسسات فنی و حرفهای در وضعیت نسبتاً مطلوبی است، امّا در زمینة تعریف و دامنه آموزش فنی و حرفهای، سیستم آموزش فنی و حرفهای: اهداف و مقاصد، محتوای برنامههای کارآموزی، کادر مدیریتی و نظارتی در برنامههای آموزش فنی و حرفهای، همکاریهای بینالمللی، نامطلوب برآورد شده است.
حسینی، صدری و مطور (Hosaini, Sadri and Motavar, 2012) گزارش کردهاند که در شرایط فعلی ارتباطی بین آموزشهای رسمی فنی و حرفهای و بازار کار وجود ندارد. معصومی و کاوند (Masoumi and Kavandi, 2012)، گزارش کردهاند که در بین هنرجویان فنی و حرفهای بین آنهایی که دوره آموزش کارآفرینی را گذراندهاند با آنهایی که این دورهها را نگذراندهاند تفاوت معنیداری و جود ندارد. عبداللهی (Abdolahi, 2016) گزارش کرده است که در حال حاضر کار اثربخشی بهمنظور برقراری ارتباط بین آموزشهای فنی و حرفهای و بازار کار وجود ندارد و ضرورت بازنگری در روشهای نیازسنجی آموزشی و استاندارهای مهارتی، توسعه فرهنگ کار، تأکید بر جنبههای عملی و مهارتی در آموزشها در مقایسه با آموزشهای نظری، الزام دستگاههای دولتی و نیز بخش صنعت به همکاری واقعی با بخش آموزشهای فنی و حرفهای، توسعه آموزشهای فنی و حرفهای در چهارچوب برنامه کلان توسعه اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی کشور و نیز پرهیز از توسعه کمی آموزشهای فنی و حرفهای را بهعنوان راهکارهای عملی ارتباط اثربخش آموزشهای فنی و حرفهای با نیاز بازار کار را پیشنهاد کرده است. صالحی عمران (Salehi Emran, 2014) آسیبها را در سه حیطه ساختاری، رفتاری و محتوایی و محیطی و زمینهای موردبررسی قرار داده است که مهمترین آسیبها در بعد ساختاری شامل نبود یک سیاستگذار کلان نیروی انسانی در کشور و عدم هماهنگی نهادهای مختلف ارائهکننده خدمات آموزش مهارتی در جامعه، در بعد رفتاری و محتوایی هم مهمترین آسیبها شامل عدم دسترسی کافی به اطلاعات بازار کار و عدم بهرهمندی نظام آموزش مهارت از منابع انسانی مناسب این نظام شناختهشده است و در بعد محیطی و زمینهای، عوامل دخالت قدرت سیاسیون در توسعه کمی آموزشهای مهارتی و تقاضامحور نبودن آموزشهای مهارتی، چالش اصلی آموزشهای مهارتی است. از نگاه خبرگان آموزش فنی و حرفهای کشور مهمترین آسیب نظام آموزش مهارتی کشور مربوط به بعد ساختاری و پسازآن ابعاد رفتاری و محتوایی قلمداد شدهاند. عزیزی و علیخانی (Azizi and Ali Khani, 2013) چالشهای آموزش فنی و حرفهای ایران را در پنج طبقه شامل مسائل بینالمللی، فناوری، برابری، نیروی انسانی و بخش خصوصی بیان کردهاند. عزیزی و نصیری (Azizi and Nasiri, 2014) مشکلات و چالشهای سازمان آموزش فنی و حرفهای در راستای تبدیلشدن به یک سازمان کارآفرین را شامل: عوامل ساختاری سازمان (سیستم متمرکز، ارتباط از بالا به پایین، فرهنگسازمانی نامناسب)، سیستمهای مدیریت منابع انسانی (گزینش و استخدام افراد، آموزش و توسعه نیروی انسانی) رفتار رهبری (سبک رهبری سلطهطلبانه، فاصله زیاد قدرت)، روابط انسانی در سازمان و گروههای غیررسمی، تقابل اهداف سازمان و نیازهای جامعه، دستگاههای نظارتی (نامناسب بودن سیستم پاداش و تنبیه) بیان کردهاند و همچنین راهکارهای، گزینش مناسب و ارتقای افراد شایسته و اهتمام سازمان بر شایستهسالاری، ترویج فرهنگ تشریک دانش و یا تشکیل گروهها و تیمهای کاری در جهت رفع مشکلات کاری و سازمانی، ایجاد تغییرات در سیستم پاداش و تشویق و سیستم دریافت ایده و پیشنهادهای کارکنان، توجه به نیازهای محیطی و درک تغییرات محیطی، تأکید بر اهمیت آموزش کارآفرینی در فرایند توسعه حرفهای مربیان مراکز و ارائه حمایتهای سازمانی و آموزشی بیشتر به معلمان و مربیانی که در آموزش کارآفرینی درگیر هستند را جهت تقویت بعد کارآفرینی در سازمان آموزش فنی و حرفهای پیشنهاد کردهاند. خورشیدی و فرخی (Khorshidi and Farikhi, 2012) شایستگیهای عام مهارت آموختگان مراکز آموزش فنی و حرفهای را بهترتیب اهمیت و اولویت شامل، شایستگیهای محیط کار، شایستگیهای دانش کسبوکار، شایستگیهای فردی و شایستگیهای تحصیلی ذکر کردهاند. زارعی محمودآبادی (Zarei Mahmood Abadi, 2016) جهت حفظ چابکی و افزایش بهرهوری سازمان آموزش فنی و حرفهای، حذف فرایندها و دستورالعملهای زائد، بهبود فرایندها و اصلاح رویهها همسو با برنامههای الکترونیکی، فناوری اطلاعات و اتوماسیون، ایجاد درگاه الکترونیکی استاندارد با ویژگیهای مناسب، جهت ایجاد جریان روان و مطمئن اطلاعات با ویژگیهای اطمینان، سرعت، سهولتپذیری و یکپارچگی، بازنگری و اصلاح ساختار سازمانی و تأکید بر سادهسازی، برونسپاری در بخش آموزش از طریق اصلاح پستهای سازمانی، کاهش استخدام رسمی در بخش آموزش، افزایش برونسپاری در بخش آموزش، واگذاری امور به بخش غیردولتی و ارائه آموزشهای سفارش محور را پیشنهاد داده است.
بههرحال اگرچه برخی پژوهشها به سازههای پیرامون آموزشهای فنی و حرفهای پرداختهاند، اما واضح است که شواهد تجربی در این حوزه همچنان معدود است و پژوهشهای بیشتری لازم است تا درک درست، عمیق و جامعی از عوامل مؤثر بر ارتقاء کیفیت در آموزشهای فنی و حرفهای به دست آید. پژوهشهایی که مبتنی بر بافت هر سازمان و هر منطقه بوده و بر اساس آن بتوان درنهایت به راهکارهایی عملیاتی جهت بهبود کیفیت آموزشها دستیافت. با این رویکرد هدف از پژوهش حاضر، شناسایی عوامل مؤثر بر کیفیت آموزشهای فنی و حرفهای بوده است که سؤالات زیر مطرح و موردبررسی قرار گرفت:
1) عوامل تأثیرگذار بر کیفیت آموزشهای فنی و حرفهای کدماند؟
2) سهم هر عامل در تبیین میزان واریانس سازه عوامل مؤثر بر کیفیت به چه میزان است؟
روششناسی پژوهش
در این پژوهش بهمنظور بررسی عوامل مؤثر بر ارتقاء کیفیت آموزشهای فنی و حرفهای از روش پژوهش آمیخته[2] از نوع اکتشافی متوالی[3] بهعنوان راهبرد پژوهش استفادهشده است؛ به این معنی که مرحلهی نخست آن از رویکردی کیفی و مرحله دوم آن از رویکرد کمّی تبعیت میکند (Creswell and Clark,2017).
بخش کیفی پژوهش: استراتژی تحقیق در مرحله کیفی براساس رویکرد گرندد تئوری است که یکی از انواع روشهای تحقیق کیفی است و هدف اصلی آن بیان فرایندهای اجتماعی و پرورش تئوری است، این شیوه برای تبیین فرایند پدیدهها در بستر اجتماعی آنها مورداستفاده قرار میگیرد و روشی در جهت تعمیم نتایج حاصل از یک مشاهده خاص به نظریهای جامعتر است (Byrne, 2001). پژوهشگر با انتخاب مسئله و تدوین یک یا چند سؤال باز گستره پژوهش خود را آغاز و با استفاده از روش نمونهگیری نظری[4] و با حساسیت نظری[5] از طریق مصاحبه نیمه ساختاریافته به تحلیل و گردآوری همزمان دادهها مبادرت نموده است. در فرایند تحلیل دادهها با کدگذاری نکات کلیدی و استنتاج مفاهیم، با عنایت به تطبیق پیوسته مقولهها را استخراج و سرانجام با برقراری ارتباط بین همه عناصر استخراجشده به تکوین نظریه پرداختهشده است. جامعه آماری این بخش از پژوهش متشکل از مدیران، متخصصان، نخبگان علمی، صاحبنظران آموزشهای فنی و حرفهای کشور و همچنین مجریان آموزش فنی و حرفهای شامل: رؤسا، معاونین، مدیران، مربیان و کارشناسان در سال 97-1396 و در استانهای کردستان، کرمانشاه و همدان بوده است.
در مرحله بعد نمونه آماری متناسب با جامعه پژوهش و با توجه به تنوع دیدگاهها، 5 نفر از اعضای هیئتعلمی فعال درزمینة آموزشهای فنی و حرفهای،3 نفر از مدیران با سطح تحصیلات و تجربه کافی بخش صنایع و همچنین 10 از نفر مدیران و کارشناسان خبره و باسابقه در سازمان آموزش فنی و حرفهای با استفاده از شیوه نمونهگیری هدفمند[6] انتخاب شدند. مصاحبهها با توجه به سطح اشباع نظری[7]، تا 18 نفر انجام شد. در مورد فرایند تحلیل دادهها در بخش کیفی باید گفت که ابتدا با تفکیک متن مصاحبه به عناصر دارای پیام در داخل خطوط یا پاراگراف تلاش شد و با استفاده از کدگذاری باز[8] مفاهیم استخراج شدند و مرحله بعدی با استفاده از کدگذاری محوری[9]، مفاهیم در قالب مقولههای بزرگتری قرار گرفتند و سعی شد که مقولات در قالب دستههای بزرگ مفهومی با استفاده از کدگذاری انتخابی[10] طبقهبندی گردند. همچنین لازم به ذکر است که کدهای باز اولیه بسیار زیاد بودند ولی بعد از هر مرحله طبقهبندی و بررسی دادهها مفاهیم تکراری حذف و مفاهیم مشابه در هم ادغام شدند. یک نمونه از فرایند کدگذاری بر اساس بخشی از یک مصاحبه در نمودار (1) به شرح ذیل است:
نقل قول یک عضو هیئت علمی دانشگاه و صاحبنظر در زمینه آموزشهای فنی و حرفهای:
تعداد زیادی از مربیان مهندس هستند اما هرکس مهندس شد الزاما مربی خوبی نیست. همچنانکه هرکس علم داشت مدرس و معلم خوبی نمی شود. یک سری الزامات مهارتی در حوزه دانش عمومی، دانش پداگوژیک، دانش فناوری و دقیقا در حوزه عام آموزش و تربیت و تدریس ضروری است که اکثر مربیان ما فاقد این ویژگیها هستند. بنابراین عدم مهارت مربیان در این حوزه باعث نارکامدی، عدم اثربخشی و افت کیفیت این آموزشها میشود.
کد باز |
دانش پداگوژیک مربیان |
شایستگیهای حرفهای مربیان |
کد محوری |
نمودار(1): یک نمونه از کدگذاری بر اساس بخشی از یک مصاحبه
بخش کمّی پژوهش: برای گردآوری دادههای موردنیاز در خصوص عوامل مؤثر بر کیفیت آموزشهای فنی و حرفهای، پرسشنامهی 16 سؤالی تدوین گردید. در تدوین سؤالات این پرسشنامه از مؤلفههای استخراجشده در بخش کیفی استفاده گردید. گویههای پرسشنامه بر طیف 5 درجهای لیکرت، از کاملاً مخالفم (1) تا کاملاً موافقم (5) تنظیمشده بود. روا سازی مقیاس اندازهگیری بر پایه روشهای وابسته به محتوا و همچنین وابسته به سازه انجام گرفت. در روایی محتوایی پرسشنامه از نظرات اساتید راهنما و سه نفر از افراد صاحبنظر و مطلع درزمینة آموزشهای فنی و حرفهای استفاده گردید. در روایی سازه جهت مشخص کردن اینکه آیا عوامل مؤثر بر کیفیت آموزشهای فنی و حرفهای بهدرستی توسط عوامل فرعی سنجیده میشوند، از تحلیل عاملی تأییدی مرتبه اول استفاده شد که نتایج آن در نمودار شماره 2 گزارششده است:
نمودار (2): شاخصهای برازش مربوط به تحلیل عاملی تأییدی مدل اندازهگیری
برای مشخص کردن برازش مدل از شاخصهای قابلارائه در نرمافزار ایموس استفاده شد که این شاخصها در جدول 1 ارائهشدهاند.
جدول (1): تحلیل عاملی مرتبه اول عوامل تأثیر گذار بر کیفیت آموزشهای فنی و حرفهای
شاخص |
|
دامنه قابلقبول |
|
میزان بهدستآمده |
خیدو x2 |
|
--- |
|
8.74 |
نسبت خیدو به درجه آزادی (x2 /df) |
|
کمتر از 5 |
|
4.37 |
RMSEA |
|
کمتر از 1/0 |
|
0.1 |
NFI |
|
نزدیک به 1 |
|
098 |
CFI |
|
نزدیک به 1 |
|
0.98 |
GFI |
|
نزدیک به 1 |
|
0.98 |
براساس نتایج جدول 1، عوامل فرعی مؤثر بر کیفیت آموزشهای فنی و حرفهای در الگوی طراحیشده عوامل مناسب هستند؛ زیرا شاخصهای برازش الگو در تحلیل عاملی تأییدی برازش الگو را فراهم میکنند. نسبت خیدو به درجه آزادی 4.37 است. مقدار RMSEA برابر با 0.1 است که میزان قابلقبولی در برازش الگو تلقی میشود. سایر شاخصهای برازندگی مانند NFI،CFI،GFI نیز بالای 0.9 را به خود اختصاص دادهاند که بهعنوان شاخصهای مطلوب برازندگی الگو تلقی میشوند و الگوی عوامل مؤثر بر کیفیت آموزشهای فنی و حرفهای را تأیید میکنند.
جهت تعیین پایایی یا قابلیت اعتماد[11] روش برآورد ضریب آلفای کرونباخ مورداستفاده قرار گرفت که یکی از روشهای محاسبه پایایی و همسانی درونی ابزار اندازهگیری است. در این پژوهش، پس از جمعآوری دادهها از نمونه اولیه (40 نفر)، دادهها وارد نرمافزار spss22 شده و ضریب آلفای کرونباخ محاسبه شد. در جدول شماره 2 میزان آلفای کرونباخ پرسشنامه عوامل مؤثر بر کیفیت آموزشهای فنی و حرفهای آورده شده است.
جدول (2): میزان آلفای کرونباخ به تفکیک کل و عوامل تشکیل دهنده سؤالات پرسشنامه
متغیر |
|
آلفای کل |
|
ابعاد |
|
تعداد گویهها |
|
آلفا |
عوامل مؤثر بر کیفیت آموزشهای فنی و حرفهای |
|
0.94 |
|
شایستگیهای حرفهای مربیان |
|
3 |
|
0.98 |
|
|
عوامل آموزشی |
|
9 |
|
0.94 |
||
|
|
عوامل مدیریتی |
|
4 |
|
0.89 |
براساس جدول مذکور، کل پرسشنامه عوامل مؤثر بر کیفیت آموزشهای فنی و حرفهای دارای آلفای کرونباخ مناسب (0.94) است و نشان میدهد که پرسشنامه انسجام درونی مطلوبی دارد.
جامعه آماری این بخش از پژوهش شامل کلیه مدیران، کارشناسان و مربیان سازمان آموزش فنی و حرفهای در سال 97-1396 در استانهای کردستان، کرمانشاه و همدان بود. حجم جامعه آماری 1268 نفر است. در این تحقیق حجم نمونه آماری بر اساس فرمول کوکران تعیین گردید. با توجه به جامعهای به حجم 1268 نفر براساس فرمول مذکور، نمونهای به حجم 297 نفر برای انجام تحقیق حاضر انتخاب شدند. در پژوهش حاضر، روش نمونهگیری بهکار گرفته شده، روش نمونهگیری در دسترس بوده است. در این بخش با توجه به سؤالات پژوهش جهت تعیین روابط بین متغیرها و ضرایب اهمیت آنها از روش تحلیل عاملی مرتبه دوم استفاده شده است. همچنین برای تحلیل دادهها از نرمافزار ایموس استفاده شد.
یافتههای پژوهش
الف- یافتهها در بخش کیفی پژوهش
بر اساس دیدگاه و تجارب مشارکتکنندگان پژوهش، در این مطالعه سه عامل توسعه شایستگیهای حرفهای مربیان، نه عامل آموزشی و چهار عامل مدیریت تشخیص داده شد که بر میزان کیفیت ارائه آموزشهای فنی و حرفهای تأثیر دارند.
جدول (3) عوامل مؤثر بر کیفیت آموزشهای فنی و حرفهای
کدهای محوری |
کدهای باز |
شایستگیهای حرفهای مربیان |
دانش پداگوژیک مربیان |
دانش تخصصی مربیان |
|
تسلط مربیان به یک زبان خارجه بینالمللی |
|
عوامل آموزشی |
طراحی آموزشهای متناسب با برنامه آمایش سرزمین و پتانسیلهای بالقوه |
طراحی سازوکار مناسب جهت شناسایی نیازهای آموزشی و مهارتی |
|
امکانات و تجهیزات آموزشی |
|
استانداردها و محتواهای آموزشی |
|
انگیزه کارآموزان |
|
مدرکگرائی |
|
میزان توانایی پاسخگویی کارآموزان فنی و حرفهای به نیازهای بازار کار |
|
تأکید بر مباحث تئوریکی |
|
ارزشیابی مبتنی بر شایستگی |
|
عوامل مدیریتی |
ساختار سازمانی |
اتخاذ رویکرد مناسب برنامهریزی آموزشی |
|
اعتماد کارفرمایان نسبت به اثربخش بودن آموزش فنی و حرفهای |
|
مدیریت مبتنی بر شایستگی |
الگویمفهومی احصاء شده از یافتههای مصاحبه بهصورت نمودار 3مفروض شده است.
نمودار (3): الگوی مفهومی احصاء شده از یافتههای بخش کیفی پژوهش
ب- یافتهها در بخش کمّی پژوهش
بهمنظور بررسی اینکه آیا خرده مقیاسهای شایستگیهای حرفهای مربیان، عوامل آموزشی و عوامل مدیریتی خرده مقیاسهای سازه عوامل مؤثر بر کیفیت هستند یا نه و اینکه هر یک از عوامل مذکور تا چه اندازه عوامل مؤثر بر کیفیت را بهعنوان یک سازه تبیین مینمایند، از روش تحلیل عاملی مرتبه دوم استفاده شد. براساس این روش آماری میتوان تعیین نمود سهم هر عامل در تبیین میزان واریانس سازه عوامل مؤثر بر کیفیت به چه میزان است و سازه عوامل مؤثر بر کیفیت را براساس ضرایب استانداردشده فرموله کرد. در جدول شماره 2 شاخصهای برازش و در ادامه بارهای عاملی استانداردشده هرگویه و خردهمقیاسها در تحلیل عاملی مرتبه دوم عوامل مؤثر بر کیفیت آموزشهای فنی و حرفهای ارائهشده است.
جدول (4): شاخص های برازش تحلیل عاملی تأییدی مرتبه دوم عوامل مؤثر بر کیفیت آموزشهای
فنی و حرفهای
شاخص |
|
دامنه قابلقبول |
|
میزان بهدستآمده |
خیدو x2 |
|
--- |
|
375.5 |
نسبت خیدو به درجه آزادی (x2 /df) |
|
کمتر از 5 |
|
3.71 |
RMSEA |
|
کمتر از 1/0 |
|
0.09 |
NFI |
|
نزدیک به1 |
|
0.89 |
CFI |
|
نزدیک به 1 |
|
0.91 |
GFI |
|
نزدیک به 1 |
|
0.86 |
نمودار (4): بارهای عاملی هر گویه و خرده مقیاسهای آنها در تحلیل عامل مرتبه دوم
همچنان که در شکل شماره 2 ملاحظه میشود، خردهمقیاسهای، عوامل مدیریتی، عوامل آموزشی و شایستگیهای حرفهای مربیان، بهترتیب 25/1، 74/0 و 15/0 درصد از واریانس کلی سازه عوامل مؤثر بر کیفیت را تبیین مینماید.
بحث و نتیجهگیری
این پژوهش باهدف شناسایی و اکتشاف عوامل مؤثر بر کیفیت آموزشهای فنی و حرفهای در استانهای کردستان، کرمانشاه و همدان انجام شد؛ با توجه به نتایج حاصل از پژوهش به ترتیب اهمیت، عوامل مدیریتی، عوامل آموزشی و عوامل مربوط به شایستگیهای حرفهای مربیان بهعنوان عوامل مؤثر بر کیفیت آموزشهای فنی و حرفهای مورد شناسایی قرار گرفت؛ که تبیین هریک از عوامل به شرح ذیل است:
الف- عوامل مدیریتی: شامل چهار مؤلفه ساختار سازمانی، اتخاذ رویکرد مناسب برنامهریزی آموزشی، اعتماد کارفرمایان نسبت به اثربخش بودن آموزشهای فنی و حرفهای و مدیریت مبتنی بر شایستگی است. یکی از عاملهای تسهیلکننده فرایندهای آموزشی ساختار سازمانی منعطف و مطابق با اهداف و انتظارات تعریفشده برای هر سیستم آموزشی است. یک سیستم مهارتی کارآمد در عصر اقتصاد دانشبنیان باید از ویژگیهای چابکی و انعطافپذیری بالایی جهت پاسخ گوئی به نیازهای در حال تغییر جامعه برخوردار باشد. سیستم آموزش سازمان فنی و حرفهای کشور بهصورت تقریباً متمرکز اداره میشود که این خود با ویژگیهای عصر اقتصاد مبتنی بر دانش در تناقض است. در تأیید این یافته اظهارات یکی از مشارکتکنندگان ذکر میشود: " من بهعنوان رئیس مرکز به خاطر ساختار سلسلهمراتب متمرکز و طویلی که در سازمان وجود دارد، نسبت به تغییر و تحولات پیرامونی خود دستوبالم بسته است، بهعنوانمثال هر کار کوچکی که من بخواهم انجام دهم، اول باید از طریق مافوق مجوز بگیرم، که در اکثر موارد یا موافقت نمیشود یا دیر موافقت میشود که این با ساختار منعطف و چابکی که بتواند در مقابل تغییرات پیرامونی سریعاً واکنش نشان داده و پاسخ مقتضی را اتخاذ کند، در تضاد است."
همچنین بنا به اظهارنظر اکثر مشارکتکنندگان در این تحقیق، رویکرد جاری سازمان آموزش فنی و حرفهای کشور مبتنی بر عرضه محوری و تأکید بر بعد کمّی آموزش است. گزیدهای از نظرات یکی از مصاحبهشوندگان در این راستا مؤید این مطلب است: "در سازمان آموزش فنی و حرفهای حیطههای گستردهای جهت فعالیت تعریفشده است؛ و به نظر میرسد سازمان با این گستره از فعالیتها، نتواند بهخوبی و با رعایت پارامترهای کیفی آموزشهای خود را ارائه دهد. بهعنوانمثال آموزش در زندانها، آموزش در پادگانها، آموزش در صنعت و غیره که سازمان یک سری از دورههای قدیمی و با امکانات و تجهیزات حداقلی را ارائه میدهد که این امر باعث میشود تغییر و تحول چشمگیری در دانش، مهارت و نگرش کارآموزان ایجاد نشود."همچنین با بررسیهای بهعملآمده در خصوص مدیران کل ادارات فنی و حرفهای در استانهای موردبررسی و همچنین اظهارات مشارکتکنندگان در تحقیق، در خصوص نحوه انتخاب و انتصاب مدیران کل این نتیجه حاصل شد که اکثر آنها از سازمانها و ارگانهای دیگر به این سمت منصوبشدهاند. درنتیجه این تصمیمگیریها پیامدهای منفی را برای این سیستم آموزشی در پی دارد که اظهارات یکی از مشارکتکنندگان در این خصوص ذکر میشود: "با انتصاب مدیران از سازمانها و ارگانهای دیگر در این سازمان آموزشی، انگیزه کارکنان خوشفکر و زحمتکش رو به افول خواهد رفت. یعنی فرد مشاهده میکند که باوجود زحمت و تلاش زیاد در این سیستم آموزشی به سمت مدیر ارتقاء پیدا نمیکند درنتیجه از میزان زحمت و تلاش آنها برای ارتقاء سطح کیفی آموزشها کاسته میشود. از طرف دیگر فردی که از یک ارگان یا نهاد دیگر به سمت مدیریت این سازمان منصوب میشود مدتها زمان نیاز است تا این فرد بتواند ضعفها و قوتها را تشخیص داده و تصمیمات مقتضی را اتخاذ نماید. در این مدت چهبسا مدیر با توجه به ناآشنایی با سیستم، تصمیماتی را اتخاذ کند که در راستای اهداف سازمان نباشد. بهعنوانمثال ما در یک برهه زمانی مدیری داشتیم که از یک سازمان اجرائی دیگر به این سازمان آمده بود و تا مدتها فکر میکرد که این سیستم آموزشی همانند یک پروژه فیزیکی اداره میشود، در نتیجه با اتخاذ تصمیمات غیر مقتضی روندهای جاری را نیز دچار اختلال میکرد."
ب- عوامل آموزشی: شامل طراحی آموزشهای متناسب با برنامه آمایش سرزمین و پتانسیلهای بالقوه منطقهای و بومی، طراحی سازوکار مناسب جهت شناسایی نیازهای آموزشی و مهارتی، امکانات و تجهیزات آموزشی، استانداردها و محتواهای آموزشی، انگیزه کارآموزان، مدرکگرائی، میزان توانایی پاسخگوئی کارآموزان فنی و حرفهای به نیازهای بازار کار، تأکید زیاد بر مباحث تئوریکی و ارزشیابی مبتنی بر شایستگی است. بنا به نتایج حاصل از پژوهش اکثر دورههای برگزارشده در آموزش فنی و حرفهای مبتنی بر برنامه آمایش سرزمین و پتانسیلهای منطقهای و بومی نیست؛ لذا اگر ما نظام آموزش فنی و حرفهای را بهعنوان یک ابزار مهم در رشد و توسعه پایدار مناطق در نظر بگیریم، اهمیت توجه به این امر بیشتر نمایان میشود. همچنین اولین، مهمترین و زیربناییترین گام در فرایند برنامهریزی آموزشی انجام یک نیازسنجی دقیق است تا بر مبنای آن بتوان فاصله بین وضع موجود و وضع مطلوب را جهت برآورده کردن نیازهای بازار کار تشخیص و تعیین نمود. اهمیت این مرحله از کار تا آنجاست که اگر در این مرحله ضعفی وجود داشته باشد، میزان کارایی و اثربخشی کل سیستم آموزشی بهشدت کاهش خواهد یافت. با توجه به نتایج حاصل از تحقیق، بخش یا واحدی که بهطور مداوم با کارفرمایان، صاحبان حرف و مشاغل و صنوف ارتباط برقرار نماید و نیازهای این واحدها را مورد تجزیهوتحلیل و پیشبینی قرار دهد، یا وجود ندارد یا تقریباً در حالت غیر فعّال قرار دارد. این یافته با نتایج حاصل از تحقیق دوستی، خراسانی و محمدبیگی (2013) که بر ضرورت انجام نیازسنجی اصولی تأکید کردهاند، انطباق دارد. همچنین ماهیت آموزشهای فنی و حرفهای ایجاب میکند که از آخرین امکانات و تجهیزات روز استفاده شود زیرا که کارگاهها و کارخانههای صنعتی جهت کسب مزیت رقابتی در بازار از آخرین فناوریها استفاده میکنند، بنابراین به تبعیت از بازار کار، مراکز و واحدهای کارآموزی نیز باید به امکانات و تجهیزات روز مجهز شوند. همچنین مؤلفههای دیگر عوامل آموزشی همانند استانداردها و محتواهای آموزشی، انگیزه کارآموزان، مدرکگرائی، میزان توانایی پاسخ گوئی کارآموزان فنی و حرفهای به نیازهای بازار کار، تأکید زیاد بر مباحث تئوریکی و ارزشیابی مبتنی بر شایستگی باید مورد بازبینی و اصلاح مجدد در راستای کیفیتبخشی به آموزشهای فنی و حرفهای قرار گیرند.
ج- شایستگیهای حرفهای مربیان: این عامل از سه مؤلفه دانش پداگوژیک، دانش تخصصی و میزان تسلط مربیان به زبان خارجه بینالمللی تشکیلشده است. یکی عوامل مهم و حیاتی در یک نظام آموزش فنیوحرفهای کارآمد، معلمان یا مربیان آموزشی میباشند که باید دارای خصایص و ویژگیهای مطلوبی بوده تا بتوانند زمینهساز بروز تغییر و تحولات نوآورانه در حوزههای مختلف علمی باشند که بهتبع آن در عصر اقتصاد مبتنی بر دانش و فناوری این امر اهمیت دوچندان مییابد. در شرایط حاضر که ما انتظار آموزشوپرورش کارآموزان خلّاق، نوآور و کارآفرین را از نظام آموزش فنی و حرفهای داریم، پس داشتن مربیان توانمندی که خود در این شاخصهها (دانش پداگوژیک، دانش تخصصی و فنی بهروز و تسلط به زبان خارجه تخصصی) سرآمد باشند، یک امر حیاتی است.
پیشنهادهای کاربردی جهت ارتقاء کیفیت آموزشهای فنی و حرفهای در بعد مدیریتی شامل: حرکت به سمت مدیریت غیرمتمرکز و تفویض اختیار به پایینترین سطح عملیاتی سازمان یعنی مراکز و واحدهای مجری آموزشهای فنیوحرفهای در راستای افزایش میزان چابکی و انعطافپذیری جهت پاسخگویی سریع به نیازهای در حال تغییر بازار کار، اتخاذ رویکرد مبتنی بر عرضه محوری بهجای رویکرد مبتنی بر تقاضامحوری، پیادهسازی و اجرای رویکرد مدیریت مبتنی بر شایستگی در کلیه سطوح و ردههای سازمانی در راستای ارتقاء سطح انگیزش و افزایش حس مسئولیتپذیری کارکنان، است. همچنین در بعد عوامل آموزشی شامل: توجه به پتانسیلهای بومی و منطقهای هر استان در فرایند برنامهریزی آموزشی، ایجاد و فعّال کردن واحد یا بخش نیازسنجی آموزشی در داخل ساختار نظام آموزش فنی و حرفهای که بتواند بهصورت مداوم نیازهای آموزشی را مورد پیشبینی و پایش قرار دهد، استفاده از امکانات و تجهیزات بهروز در کارگاهها و مراکز آموزشی، بهروزآوری استاندارها و محتواهای آموزشی، بررسی راهکارهای افزایش انگیزه تحصیلی کارآموزان، اعتباربخشی به گواهینامههای آموزشی صادرشده توسط سازمان آموزش فنی و حرفهای و اتخاذ رویکرد ارزشیابی مبتنی بر شایستگی در فرایند سنجش و آزمون مهارت کارآموزان، است؛ و در بعد شایستگیهای حرفهای مربیان شامل: بازآموزی و برگزاری دورههای ضمن خدمت، متناسب با میزان توانایی و سطح تخصص مربیان در سه بعد فنی، پداگوژیک و زبان تخصصی و تبادل مربی با کشورهای موفق درزمینة آموزشهای فنی و حرفهای یکی دیگر از راهکارهای بهروز نگهداشتن دانش و مهارت مربیان است. در فرایند انجام این پژوهش محدودیتهای ذیل وجود داشته است که ازجمله آنها میتوان به 1- عدم امکان بازدید حضوری محقق از مراکز آموزشی فنی و حرفهای کشورهای موفق در این زمینه همانند آلمان، استرالیا و فنلاند 2 -عدم امکان انجام کار میدانی طولی که بتوان از طریق آن به نتایج واقعبینانهتری دستیافت 3- عدم دسترسی به برخی از افراد خبره که در زمینة آموزشهای فنی و حرفهای تجارب مدیریتی درخور توجه داشتهاند، اشاره کرد. همچنین موارد مهم جهت انجام در پژوهشهای آینده شامل 1- انجام تحقیق در راستای ارتقای کیفیت آموزشهای فنیوحرفهای در یک رشته-گرایش خاص 2- بررسی راهکارهای توانمندسازی مربیان سازمان آموزش فنیوحرفهای 3- راهکارهای اثربخشسازی ساختار سازمانی آموزشهای فنیوحرفهای 4- راهکارهای اجرایی کردن ارزشیابی مبتنی بر شایستگی در سازمان آموزش فنیوحرفهای. 5- تدوین استراتژیهای اثربخش مربوط به ارتباط آموزشهای فنیوحرفهای با نیازهای روز بخشهای مختلف صنعت، خدمات و کشاورزی. 6- بررسی راهکارهای عملیاتی کردن راهبردهای پرورش خلاقیت، نوآوری و کارآفرینی در آموزشهای فنیوحرفهای است.